کسی فکر نمیکرد زمانی ممنوعیت حضور زنان ایران در ورزشگاهها هشتگی به نام “بلوگرل” پدید بیاورد. طرفداران فوتبال در سراسر جهان با این هشتگ به سوگ دختری نشستهاند که روزی “با عشق تیم استقلال به ورزشگاه آزادی رفته بود”.
بیهوده نبود که روزنامه دولتی “ایران” با نگرانی از جهانی شدن خبر خودسوزی “دختر طرفدار تیم استقلال” و لطمه به “وجهه جمهوری اسلامی در انظار عمومی دنیا” خبر داد.
خبر بیش از آن تکاندهنده بود که به رسانههای بینالمللی راه نیابد. از شبکههای خبری “سیانان” و “بیبیسی” گرفته تا روزنامههای “واشنگتنپست”، “گاردین” و خبرگزاریهای آسوشیتدپرس، رویترز و فرانسه همه از این موضوع گزارش دادهاند.
خبرگزاری آسوشیتدپرس که در گزارشهای مجزا به تفصیل به این ماجرا پرداخته در توییتر خلاصهای از ماجرای سحر را روایت کرده و آورده که او برای مشاهده بازی فوتبال تیم مورد علاقهاش خود را به شکل مردها درآورده بود.
روزنامه آلمانی “دی ناخریشتن” نوشت: او خود را به آتش کشید، چون تهدیدش کردند، به دلیل نقض ممنوعیت ورود به ورزشگاه به زندان میرود.
کاربری با نام آندریاس هالاشکا مینویسد: «او خود را آتش زد تا از زندان رهایی یابد.
در این توییت با اشاره به تاوان این رهایی که مرگ سحر بوده اشاره شده که در سراسر جهان طرفداران فوتبال با هشتگهای “بلوگرل” برای این واقعه سوگواری میکنند.
رائول کالواپالا از هیأت تحریریه “یو آو نیوز” در توییتی میپرسد: جرم او چه بود؟ این که طرفدار فوتبال است؟ اینکه فیفا هنوز حکومت ایران را با این ممنوعیت قرون وسطایی از حضور در همه رقابتهای بینالمللی منع نکرده مایه تعجب است.
با مرگ “دختر آبی” بیدار میشوید؟!
بهارنیوز: سحر خدایاری، دختری علاقهمند به فوتبال و تیم استقلال بود که همچون دیگر دختران این سرزمین برای حضور در ورزشگاهها و تماشای بازی تیم محبوبش با ممنوعیتها روبرو بود. او خواست تا از این ممنوعیت غیرمنطقی و حتی غیرقانونی گذر کند و راهی برای ورود به ورزشگاه بیابد که بازداشت شد و کارش به «عدلیه» کشیده شد.
خودسوزی «دختر آبی» این قصه تلخ و در نهایت از نفس افتادن او که چند روز پیش رخ داد بسیاری را به تلاطم انداخت و همه از یکدیگر میپرسیدند او به کدامین گناه به چنین سرنوشتی دچار شد؟!
این اتفاق تلخ واکنشهای بسیاری را در شبکههای اجتماعی برانگیخت؛ گروهی خواهان تحریم حضور در ورزشگاهها شدند، برخی خواستار یک دقیقه سکوت در ابتدای مسابقات لیگ برتر فوتبال هستند، بعضی از ضرورت محاکمه افرادی میگویند که چنین سرنوشتی را برای این هوادار استقلال رقم زدند، برخی پیشنهاد دادند که در دقایق مشخصی در ورزشگاهها «سحر خدایاری» را تشویق کنند و…
اما در کنار این پیشنهادها و شاید حتی ماقبل آن، اندیشیدن به این پرسش اهمیت دارد که آیا کسر قابل توجهی از اقشاری که حضور در ورزشگاه را بهعنوان یک گزینه همیشگی برای تفریح خود انتخاب میکنند اساساً به موضوعی همچون حضور زنان در ورزشگاهها و حق انتخاب آنان توجهی دارند که بتوان انتظار همراهی آنان را داشت؟!
شاید بتوان گفت ریشه باقی ماندن بسیاری از موانع در این موضوع را میباید در همین عدم همراهیهای اقشار مختلف جامعه با یکدیگر و در برابر فشارها و محدودیتها جستجو کرد، زیرا بهعنوان مثال در همین موضوع اگر همراهی اکثریت اهالی ورزشگاه وجود داشت میشد امیدوار بود که این بدنه اجتماعی گسترده در برابر مخالفتها با روشهایی گوناگون بایستد و تغییری نیز حاصل آید.
از سویی دیگر و در کمال تاسف با دولتی مواجه هستیم که با وجود شعارهای رنگارنگ دوران انتخابات درباره حقوق زنان و حقوق شهروندی و مانند آن نه تنها قدمی در جهت پذیرش این خواسته حداقلی دختران این سرزمین برنمیدارد بلکه با انفعال و بهانهتراشیهایی عجیب و غریب همچون «نبود زیر ساخت کافی در ورزشگاهها برای حضور زنان» مسیر را برای ایجاد موانع تازه بر سر راه حضور زنان در ورزشگاهها هموار میکنند!
حال باید منتظر ماند و دید که آیا خودسوزی و مرگ این دختر جوان مسئولان دولتی و دیگر اثرگذاران بر تصمیمات را از خواب غفلتی که چنین فجایعی را رقم میزند بیدار خواهد کرد، البته اگر خود را به خواب نزده باشند!
“دختر آبی” را خاکستر کردند
تقی رحمانی، فعال ملی مذهبی نوشت: …دختر آبی را خاکستر کردند؛ میشود از زینب گفت اما از دختری که برای دیدن فوتبال و تشویق تیم مورد علاقهاش تنبیه شد و به اعتراض خودسوزی کرد چیزی نگفت. بر زینب گریستن و عامل مرگ دختر آبی بودن خود وهن زینب است….
«سحر خدایاری» دختری که هفته گذشته جلوی دادسرای ارشاد تهران خودسوزی کرده بود، صبح امروز درگذشت. این دختر جوان هفته گذشته بعد از اینکه برای گرفتن تلفن همراهش به دادسرا مراجعه کرد، متوجه شد که باید برای تحمل ۶ ماه حبس به زندان برگردد. او بعد از شنیدن این خبر برآشفت و از دادسرا خارج شد و درحالیکه فریاد میکشید و به این موضوع اعتراض داشت، اقدام به خودسوزی کرد و با ۹۰ درصد سوختگی به بیمارستان منتقل شد.
دختر آبی سه روز پیش از دنیا رفته بود؛ خاکسپاری بدون خانواده
در همین حال یک رسانه فارسیزبان خارج از کشور نوشت: «او سه روز پیش فوت کرد اما جنازه را به خانوادهاش تحویل ندادند. گفتند اول باید بروید و توجیه شوید.» این توضیحات رضا (نام مستعار) از دوستان خانوادگی «سحر» است. دختری که خانوادهاش سعی کردند او را با نام مستعار «سارا» معرفی کنند اما خیلی زود با لقب «دختر آبی» در رسانهها و فضای مجازی ایران شناخته شد.
رضا یکی از دوستان خانوادگی سحر میگوید که سحر روز جمعه، فوت شده و دستگاه تنفس را از او جدا کرده بودند. ابتدا خانوادهاش را برده بودند برای توجیه شدن: «به خانوادهاش گفته بودند حق مصاحبه کردن ندارید. ترجیحا مجلس ترحیم نگیرید و مراسم را خانوادگی برگزار کنید. گفتند الان عوامل خارجی و داخلی منتظر سواستفاده هستند و دختر شما تا همینجا به اندازه کافی هزینه روی دست مملکت گذاشته است.»
پیکر سحر که اهل قم بود را روز یکشنبه در «بهشت فاطمه» قم دفن کردهاند. بدون سر و صدا و بدون آگاهی هیچکس. جنازه دختر آبی را تا آخرین لحظه هم به خانوادهاش تحویل نداده بودند. رضا میگوید: «نگرانی اصلی الان برای خانوادهاش است. آنها به شدت ترسیدهاند.» یک روز بعد از آنکه مراسم خاکسپاری خاموش سحر به پایان رسید، بیمارستان مطهری اجازه پیدا میکند که خبر فوت او را منتشر کند.
واکنش مسیح علینژاد: شرم شرم بر تک تک مردان اگر بعد از جان باختن #دختر_آبی دوباره وارد استادیومهای صدهزار پسری شوند بیآنکه خودسوزی خواهرشان به خاطر حق ساده ورود به همان استادیوم ذرهای برایشان مهم باشد که دست از همدستی با ظالم بردارند. تحریم کنید استادیومی را که واپسگرایان ۴۰سال به شما صدقه دادند
واکنش پروانه سلحشوری، نماینده مجلس: او تنها #دختر_آبی نبود. سحر #دختر_ایران بود. در جایی که مردانش برای زنان تکلیف تعیین میکنند و ابتداییترین حقوق انسانی را از آنها سلب میکنند، و زنانی که علیه زنان در این ظلم آشکار مردان را همراهی میکنند، همه ما در حبس و سوختن سحرهای این سرزمین مسئولیم.
چرا در برابر خودسوزی یک دختر جوان ساکتیم؟
یک نماینده زن مجلس شورای اسلامی از بیتفاوتی جامعه نسبت به خودسوزی یک دختر جوان انتقاد کرده و گفته است که چنین اتفاقی در هر جای دیگری در دنیا با واکنش وسیعتری روبرو میشد. او از مردم خواسته سکوت نکنند و دست به دست هم دهند.
اشاره پروانه سلحشوری، به خودسوزی دختری است که نامهای گوناگونی که به او اطلاق میشود این روزها در شبکههای اجتماعی میچرخد: دختر آبی، سحر، سارا… به او فقط به این خاطر که میخواست به تماشای تیم مورد علاقهاش برود (کاری که فقط در ایران برای زنان ممنوع است) حکم زندان دادند و او در مقابل دادسرا دست به خودسوزی زد. ۹۰ درصد بدن او سوخته است؛ فاجعهای که شاید در کشوری دیگر جامعه را تکان میداد. در ایران ولی واکنشها علیرغم انتشار وسیع رسانهای محدودتر از آن بود که میتوانست باشد.
جزئیات خودسوزی جلوی دادسرا
سایت خبری رکنا گزارش کرده است که دختری که روز دوشنبه در مقابل ساختمان دادسرای ارشاد تهران با ریختن بنزین خودش را آتش زد، یکی از دختران طرفدار تیم استقلال تهران بوده است که به دلیل تماشای فوتبال در استادیوم آزادی بازداشت شده بود.
این در حالیست که پیشتر مقامهای قضایی در روایتی متفاوت، گفته بودند این دختر بهسبب بدحجابی و درگیری با مأموران پلیس امنیت دستگیر شدهبوده و با وثیقه آزاد بوده ولی چون جلسه نخست دادگاهاش عقبافتاده، خودش را آتش زده است.
خواهر این دختر گفته است: «خواهرم اسفندماه ۹۷ برای دیدن بازی استقلال و العین به ورزشگاه آزادی میرود که هنگام ورود خواهرم به ورزشگاه ماموران متوجه میشوند و وقتی خواهرم مقاومت میکند بازداشتش میکنند.
خواهر این دختر جوان افزود: خواهرم بیماری دوقطبی داشته و از دو سال پیش تحت نظر پزشک بوده و مدارک کاملی در این زمینه به دادسرا ارائه شده است، اما او مثل فردی عادی مورد بررسی قضایی قرار گرفته و به زندان ورامین منتقل شده است. پس از این که او «به زندان قرچک ورامین انتقال داده میشود، لطمه روحی زیادی میبیند و میترسد تا اینکه با وثیقه آزاد میشود. وقتی برای دریافت گوشیاش به دادسرا میرود در آنجا اتفاقاتی میافتد که میشنود باید شش ماه در زندان بماند.» او تاکید کرد: «خواهرم در شرایط بیماری روحی و روانی خودش را آتش میزند و حالا در بیمارستان شرایط بدی دارد.»
پایگاه خبری رکنا به نقل از دکتر مصطفی ده مردهئی، رییس بیمارستان سوانح و سوختگی مطهری، درباره وضعیت این زن نوشت: «بیمار خانم جوانی است که به دلیل سوختگی شدید ناشی از بنزین با ۹۰ درصد سوختگی درجه سه در بیمارستان بستری شده و در حال حاضر با کمک دستگاه تنفس میکند و در آیسییو تحت درمان است.» این دختر جوان عصر دوشنبه ۱۱ شهریور، پس از خروج از دادسرای ارشاد تهران با ریختن بنزین خودش را آتش زد. حاضران به کمک او رفتند و آتش را خاموش کردند، اما شدت سوختگی به حدی بود که با رسیدن اورژانس، مصدوم به سختی نفس میکشید.
خودسوزی این دختر ایرانی یادآور ماجرای خودسوزی هما دارابی، فعال زن سیاسی است که حدود 26 سال پیش در تجریش، خود را در اعتراض به رفتار وحشیانه جمهوری اسلامی با زنان ایران به آتش کشید.
23 فوریه 2019
04 اسفند 1397
04 اسفند 1397
بی بی سی فارسی: “ماجرای خودسوزی هما دارابی را در تجریش، به عنوان اعتراض به رفتار وحشیانه جمهوری اسلامی با زنان که پیشتر شنیده بودم دیروز در گاردین خواندم. شرحی ساده، کوتاه و خشک ولی کاردی در زخم.”
این روایت شاهرخ مسکوب، نویسنده ایرانی از مرگ هما دارابی در کتاب “روزها در راه” است. پزشک کودکان و روان پزشکی که بیست و پنج سال پیش در نزدیکی میدان تجریش تهران در اعتراض به حجاب اجباری خود را به آتش کشید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر