۲۱ اسفند ۱۴۰۱

بیانیه دو انجمن دانشجویی تبریز درباره اقدام جنایت‌کارانه در مدارس دخترانه

ایران امروز

تحصیل و آموزش به شکل مدرن، ساده و بدون دردسر به ایران نیامد. میرزا حسن تبریزی ملقب به رشدیه، وقتی برای اولین بار مدارس به شکل مدرن را در تبریز تاسیس کرد، بارها و بارها از چماق به دستانی که نگران شریعت و دیانتشان بودند، آزار دید. از نظر فقهای دینی آن زمان و به تبعش چماق به دستان گوش به فرمانشان، یادگیری فیزیک و شیمی و آموزش “اجنبی‌ها” موجب بی‌دینی و کفر مسلمین می‌شد. این مخالفت‌ها برای دختران چند برابر بود، سال‌ها پس از تاسیس مدارس پسرانه مدرن، دختران هنوز از رفتن به مدرسه محروم بودند. اولین مدرسه دخترانه در تهران و برای ارامنه و مسیحیان تاسیس شد. دختران مسلمان از تحصیل در این مدارس محروم شده و به جای آن در سنینی که باید آموزش می‌دیدند، ازدواج می‌کردند.

جریان ارتجاع و افکار ارتجاعی در طول سالیان ادامه پیدا کرد. به انقلاب ۵۷ و دیوار کشیدن در کلاس‌های دانشگاه و محرومیت زنان از حضور در المپیک رسید. تحجر ریشه‌دار خود را در قالب سیاست نشان داد و به شکلی آزاردهنده باعث محدودیت‌ها و محرومیت‌های بسیار برای بانوان در عرصه‌های هنری, فرهنگی و اجتماعی شد. گشت ارشاد، در دهه هفتاد، هشتاد و نود، ابزاری بود برای بازتولید، تداوم و یاداوری تحقیر زنان. نمادی از سیطره بر آنان. چماق به دستانی که روزی دست و پای حسن رشدیه را می‌شکستند و در اوایل انقلاب به پیراهن آستین کوتاه مردان گیر می‌دادند، امروز به پشتوانه مشروعیتی قانونی و حمایت حاکمیت، دختران این سرزمین را آزار می‌دادند.

سال‌ها گذشت و خون پاک مهسا امینی، شهروند بی‌گناه ایران، اذهان عمومی را متوجه زخمی کهنه کرد. زنانی که گویا با این تحقیرها و آزارها سال‌ها مماشات کرده و با آن سازگاری پیدا کرده بودند، با خیزش زن،زندگی،آزادی نشان دادند که نمی‌توانند وضعیت را تحمل کنند. ماه‌ها گذشت. دختران و جوانان بسیاری هزینه دادند و خیزش از پیچ و خم‌های متعددی گذشت. علی‌رغم تلاش‌ها، هیچ چیز عادی نشد.

و امروز به این جنایت بی‌شرمانه رسیده‌ایم. ماجرای حمله شیمیایی به مدارس دخترانه و مسمومیت دختران دانش‌آموز، یادآور همان تحجر و انزجار دیرینش از زن، علی‌الخصوص زن باسواد و آگاه است. از نظر آنان زن باید بی‌سواد بماند تا همچنان محدودیت‌هایش را بپذیرد. دخترانی که به سال‌ها آزار روحی و جسمی و توهین‌ها و تحقیرهای به رسمیت شناخته شده اعتراض کرده‌اند، باید تنبیه شوند. باید یاداوری شود که همین تحصیل‌شان هم امتیازی است که به آن‌ها اعطا شده.

دختران محصل به واقع خار چشم آنانی هستند که برای این حملات برنامه‌ریزی می‌کنند. آنان دقیقا نقطه‌ای را هدف گرفته‌اند که برای مردم ایران عزیز و برای اقلیت متحجر آزاردهنده است. برای تحقیر و تحریک جامعه ایران، به دختران همیشه مظلوم در نظام اجتماعی ایران حمله ‌کردند تا یادآور همه موانع و ممنوعیت‌ها برای دختران باشند. انفعال و عدم پاسخگویی مسئولین مربوطه و نبود هیچ تلاش عملی برای روشن شدن ابعاد این حمله بیولوژیکی، به هر دلیلی یک رسوایی بزرگ است. یا “خودسران”
نسبتا خودی هستند و مسئولین قصد برخورد با آنان را ندارند و یا “خودسران” واقعا خودسر هستند و مسئولین تا بدین لحظه توان مقابله با آنان را نداشته‌اند، هر دو حالت بسیار هولناک است.

در چنینی شرایطی دیگر استدلال مضحک گفتمان اقلیت، که به علت ”امنیت داشتن” ، نبود آزادی‌های مدنی را توجیه می‌کرد هم از اعتبار می‌افتد. هدف قرار دادن مراکز هسته‌ای کشور، ترور دانشمندان ایرانی در خاک ایران، عملیات تروریستی در حرم شاه‌چراغ و حالا به خطر افتادن سلامت آینده‌سازان کشور، نشان می‌دهد دستگاه عریض و طویل امنیتی در مقابله با تهدیدات خارجی موفق نبوده و فقط در برخورد با با دانشجویان معترض و فعالین مدنی داخل کشور سرعت عمل و تبحر دارد!

ما به عنوان نهادهای مدنی که مستقیما با تحصیل و آموزش در ارتباط هستیم، ضمن محکومیت این حمله شیمیایی، خود را در کنار تمام دختران محصل این سرزمین می‌دانیم. دخترانی که علی‌رغم تمام زنجیرهای ارتجاع، در عرصه‌های مختلف علمی و فرهنگی و ورزشی بارها درخشیده و خود را ثابت کرده‌اند. زنان قهرمانی که به واقع کابوس اقلیت هستند و شور و شوقشان برای رسیدن به آزادی، حیات‌بخش جامعه ایران خواهد بود.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=55241

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر