۲۴ خرداد ۱۴۰۱

قربانی خشونت خانگی که قاتل مادرش شد؛ سحر در خطر اعدام

ایران‌وایر

روز پنج شنبه، نوزدهم خردادماه، خبرگزاری هرانا گزارشی مبنی بر استمداد یک زن جوان ۲۸ ساله که قرار است به زودی اعدام شود، منتشر کرد. در این گزارش، آمده بود که این زن جوان، «سحر قلی‌نژاد دوشانلو»، متولد ۱۳۷۳ و ساکن تهران است. کلیات پرونده قلی‌نژاد و این خبر که او را روز سه‌شنبه هفدهم خردادماه از بند ۷ زندان قرچک برای اجرای حکم بیرون برده‌اند، ولی موفق شده مهلت بگیرد تا شاید بتواند اولیای دم را راضی کند، به بیرون درز کرد. از این طریق، این زن جوان از سازمان‌ها و فعالان حقوق‌بشری خواست که به او در گرفتن رضایت کمک کنند.

سحر را روز ششم فروردین‌ماه ۹۸ به اتهام قتل عمد مادرش بازداشت کرده و روز ۲۹ فروردین به زندان قرچک در جنوب تهران منتقل کرده‌اند. او در تیر‌ماه ۱۳۹۹ به قصاص با طناب دار محکوم شد و این حکم با تایید در مراجع قضایی، هم‌اکنون قابل اجراست.

سحر قلی‌نژاد، سه شاکی دارد؛ پدربزرگ، مادربزرگ و برادرش که تابه‌حال موفق شده، برادرش را راضی کند تا با دریافت دیه، از قصاص بگذرد. اما، پدربزرگ و مادربزرگ او، مادر و پدر داغدیده‌ «خدیجه سهرابی»، خواهان قصاص هستند.

منبع مطلعی که با خانواده سحر قلی‌نژاد در ارتباط است، به «ایران‌وایر» گفته است که او هم‌اکنون وکیل ندارد و برای تماس و کسب رضایت اولیای دم و مکاتبه با مراجع قضایی، دچار مشکل است و به همین‌ خاطر نیز از فعالان حقوق بشر خواسته تا برای رهانیدن او از حکم اعدام، رضایت پدربزرگ و مادربزرگش را بگیرند.

برای جزییات بیشتر این پرونده و آن‌چه بر خدیجه سهرابی، مادر سحر و خود او رفته است، با «فاطمه سهرابی»، مادر «خدیجه سهرابی» و مادربزرگ «سحر قلی‌نژاد دوشانلو» و یکی از از اولیای دم و «محمد اولیایی‌فرد»، وکیل دادگستری در کانادا گفت‌وگو کرده‌ایم.

***

«سحر قلی‌نژاد دوشانلو» در فروردین‌ماه سال ۱۳۹۸ به اتهام قتل عمد مادرش «خدیجه سهرابی» بازداشت شد و با درخواست شاکیان که پدربزرگ، مادربزرگ و برادر خودش بودند، به قصاص با طناب دار محکوم شد.

سحر را روز هفدهم خردادماه برای اجرای حکم اعدام از بند ۷ زندان قرچک برده‌اند، ولی با دریافت مهلت، او دوباره به بند بازگشته است. اگر اولیای دم رضایت ندهند، بعد از اتمام ماه محرم، یعنی حدود ۴۰ روز دیگر، سحر اعدام می‌شود. سحر قلی‌نژاد وکیل ندارد و امکان دسترسی به اطلاعات پرونده او از طریق وکیلش میسر نیست.

تلاش‌های ایران‌وایر برای برقراری تماس با خانواده پدری سحر قلی‌نژاد و برادر او که گفته می‌شود، حاضر شده رضایت دهد، تاکنون بی‌نتیجه مانده است.

سحر و مادرش، هر دو قربانی خشونت خانگی بودند

شماره‌ای که به دست من رسیده، بدون نام و نشان است. تماس که می‌گیرم صدای پیرمردی آن سوی گوشی قطع و وصل می‌شود. با چندبار تکرار می‌توانم پیامم را به او برسانم. جواب می‌دهد: «سرنوشت اون دختر معلومه، آخر کارش قصاصه! شما چه‌کاره سحر هستید که می‌خواهید اعدام نشود؟»

تازه متوجه می‌شوم که پیرمردی که به او زنگ زده‌ام، پدربزرگ سحر قلی‌نژاد دوشانلو و پدر خدیجه سهرابی، مادر به قتل رسیده او است. برای لحظاتی خشک می‌شوم، شوکه و بهت‌زده، چند بار عذرخواهی و بابت غم بزرگی که متحمل شده‌اند، اظهار تاسف می‌کنم و بعد گوشی را قطع می‌کنم. بار دوم که جراتم را جمع می‌کنم، مادربزرگ سحر گوشی را برمی‌دارد. صدایش لرزان است و می‌گوید که زخمش هر روز صبح سر باز می‌کند. از خدا می‌خواهد که سحر سرطان بگیرد، در زندان بمیرد و ماجرا تمام شود و آن‌ها هم راحت شوند.

اما این قصه پُرغصه به همین‌جا ختم نمی‌شود. آن‌گونه که «فاطمه» خانم، مادر قربانی «خدیجه سهرابی» و مادربزرگ متهم به قتل عمد، «سحر قلی‌نژاد دوشانلو» می‌گوید، دخترش خدیجه، زن آرام و بسازی بوده است. او ۱۵ ساله بوده که با پدر سحر نامزد می‌کند و ۱۷ ساله بوده که با او زیر یک سقف می‌رود.

خدیجه، برای زندگی به خانه ۳ طبقه‌ای در جنوب تهران که پدر شوهر، مادرشوهر، مادر پدرشوهر، دو برادرشوهر و یک خواهرشوهرش در آن زندگی می‌کردند، می‌رود و همان‌جا صاحب دو فرزند می‌شود. فاطمه خانم در تحسین دختر مطیع و بسازش که جوان‌مرگ شده، به ایران‌وایر می‌گوید: «کدام عروسی حاضر است برای مادر، پدرشوهر لگن ببرد؟ دختر من چنین عروسی بود و مادرشوهرش را تمیز می‌کرد. پدرشوهرش را می‌برد حمام و پشتش را کیسه می‌کشید. دخترم از چنین خانواده‌ای بود.»

او به آزار و خشونت علیه دخترش خدیجه در خانه شوهرش نیز اشاره کرده و می‌گوید: «خانواده شوهر دخترم، بعضی وقت‌ها او را اذیت می‌کردند. چند وقت اجازه ندادند بیاید خانه‌مان. نگذاشتند ما هم رفت و آمد کنیم. پدرشوهرش، دست دخترم را با اسید سوزاند. به او گفته بود که ببر این ظرف را خالی کن فاضلاب، دخترم هم نمی‌دانست که اسید است و اسید روی دستش ریخت و دستش سوخت. بیچاره دخترم را چند بار عمل جراحی کردند. از باسنش پوست و گوشت برداشتند و به دستش چسباندند. خلاصه که با همه این‌ها ساخت. خانواده ما از آن خانواده‌هایی نیست که کسی طلاق بگیرد. بالاخره هر طوری بود ساخت و بچه‌هایش را بزرگ کرد که ای‌کاش بزرگ نمی‌شدند.»

با این‌وجود، فاطمه خانم می‌گوید که نوه‌اش سحر هم تحت خشونت توسط عموهایش بوده است. او می‌گوید: «این دختر بزرگ شد و جور درنیامد. عمویش مدام او را می‌زد. دخترم، خدیجه هم به من گفت، مامان بگذار من این دختر را بردارم و بروم. دستم را هم که سوزانده‌اند، زبان‌شان کوتاه است و با من کاری ندارند. بهشان می‌گویم یک آپارتمان برایم بگیرند و با دخترم می‌رویم یک گوشه زندگی می‌کنیم، چقدر کتکش بزنند؟!دخترم می‌گفت، هربار سحر را می‌زنند، من می‌مانم وسط و من را هم کتک می‌زنند. بالاخره بچه‌اش بود و نمی‌خواست اذیتش کنند.»

بنا به گفته این مادر داغدار، دخترش خدیجه و نوه‌اش سحر بلاخره موفق می‌شوند، از خانه خانواده شوهر خارج شوند و حالشان هم خوب بوده، تا این‌که بر سر موضوعی که فاطمه خانم نمی‌داند چیست، سحر با مادرش دعوا می‌کند و از آن به بعد، سر لجبازی مادرش را تحت خشونت قرار می‌دهد.

فاطمه خانم در این باره توضیح می‌دهد: «من به نوه‌ام می‌گفتم، سحر مامان بدبختت تو را با دندانش به دهن گرفته و از آن خانه بیرون کشید، چرا اذیتش می‌کنی؟ به من گفت، نه عزیز، مامانم دروغ می‌گوید، من اذیتش نمی‌کنم. یک‌بار هم با من دعوایش شد و زد بینی من را شکاند. بهش گفته بودم این‌کارها را نکن، چاقو برداشته بود و گذاشته بود توی کیفش و آمده بود سراغ من. سر لج‌بازی، بینی من را شکوند و آقا جونش را هم کتک زد.»

آن‌گونه که فاطمه خانم می‌گوید، سحر بیش‌تر از دو سال با مادربزرگ و پدربزرگش قهر بوده و از رفت‌وآمد مادرش با آن ها هم جلوگیری می‌کرده است. او ادامه می‌دهد: «دخترم چند بار یواشکی آمد خانه ما و گفت مامان، اگر بفهمند من این‌جا آمده‌ام خانه شما را آتش می‌زنند. من هم گفتم غلط می‌کنند، مگر مملکت شهر هرت است؟ سحر روانی شده بود. دخترم را کتک می‌زد، نمی‌گذاشت بیاید خانه ما. دارو به دخترم داده بود و دخترم مثل چوب خشک شده بود.»

مادر و دختر دعوایشان شده بود که سحر مادرش را کشت

یک منبع مطلع نزدیک به خانواده قلی‌نژاد به ایران‌وایر می‌گوید: «سحر در شب قتل از یک مهمانی خصوصی بازمی‌گشته و چون دیروقت بوده، مادرش او را سرزنش می‌کند. بعد دعوا بین آن‌ها بالا گرفته و سحر، مادرش را هل می‌دهد و سر مادرش به چارچوب در می‌خورد و کشته می‌شود.»

بخشی از گفته‌های این منبع مطلع را فاطمه سهرابی، مادر بزرگ و از اولیای دم نیز در گفت‌وگو با ایران‌وایر تایید کرده، ولی می‌گوید که سحر سر مادرش را حین دعوا به چارچوب در «کوبیده» و «با چاقو هم به پشت او ضربه زده» است. او همچنین می‌گوید که سحر قصد فرار از محل جرم را داشته که زن همسایه او را می‌بیند و سحر می‌گوید که مادرش را بخاری گرفته و فوت کرده است.

فاطمه خانم با صدایی لرزان و بغض‌آلود می‌گوید: «خبر دخترم را آوردند. سر دخترم را کوبیده بود به چارچوب در. به پشتش هم چاقو زده بود. تمام چارچوب خونی بود. من‌که ندیدم ولی برادرهای خدیجه و برادر خودم که از حفاظت اطلاعات است، رفتند و دیدند. می‌گفتند همه‌جا خونی بوده و سحر می‌خواسته فرار کند.»

او که به‌نظر می‌رسد کم‌تر از همسرش مایل به قصاص نوه‌اش است، به ایران‌وایر می‌گوید: «بالاخره پلیس سحر را گرفت و ما هم دو سه بار دادگاه رفتیم. بدنم می‌لرزد. نمی‌توانم حرف بزنم. دیگر با ما کاری نداشتند و به ما گفتند، هر وقت شما را خواستیم، به شما پیامک می‌دهیم و شما می‌آیید و تصمیم می‌گیرید. ما همان اول قصاص نوشتیم ولی حالا دیگر نمی‌دانم چه می‌شود.»

«محمد اولیایی‌فرد»، وکیل دادگستری ساکن کانادا به ایران‌وایر می‌گوید: «رفتاری‌ که قربانیان خشونت خانگی از خود نشان می‌دهند، متفاوت است. عده‌ای از قربانی‌ها خشونت را تحمل می‌کنند؛ عده‌ای دیگر ترجیح می‌دهند، ازدواج زودرس داشته باشند و برایشان مهم نیست که با چه کسی ازدواج کنند. عده دیگری سعی می‌کنند، سر کار بروند یا بیرون از خانه خود را مشغول کنند. برخی دیگر هم برای این‌که فرار کنند، سراغ رفتارهای خلاف هنجارهای جامعه، مانند اعتیاد یا کارگری جنسی می‌روند. اما، عده دیگری که متمکن هستند، مهاجرت می‌کنند. نهایتا هم آستانه تحمل بعضی تمام می‌شود و رفتار خشن از خود نشان می‌دهند. به این طریق، فرد قربانی خشونت یا خودش را قربانی می‌کند یا طرف مقابل را از پا در می‌آورد. این الگوهای رفتاری است که در جرم‌شناسی می‌گویند، یک قربانی خشونت خانگی ممکن است از خود نشان دهد.»

اولیایی‌فرد با تاکید بر این‌که خشونت خانگی موضوعی پیچیده است و نباید با انگ‌زنی و قضاوت آن را نگاه کرد، می‌گوید: «گاهی قربانی خشونت، همان رفتاری که با خودش شده را نسبت به فرزندش هم انجام می‌دهد. من نمی‌گویم که مقتول در این پرونده، بر فرزندش، خشونت به‌کار می‌برده ولی احتمالا سخت‌گیری‌هایی داشته که با توجه به سطح خشونتی که این دو هر دو تحمل کرده‌اند، به نزاع و نهایتا قتل مادر انجامیده است. بنابراین فکر می‌کنم که احتمالا خشونت هرچند با درجه و شدت کمتری، از خانه پدرشوهر به خانه جدید آن‌ها منتقل شده است.»

سحر بدون دسترسی به وکیل در انتظار اجرای حکم اعدام است

منبع مطلعی که درباره سحر قلی‌نژاد با ایران‌وایر گفت‌وگو کرده، می‌گوید که او وکیل ندارد و برای همین دست به دامان فعالان حقوق بشر شده تا از اجرای حکم اعدام او جلوگیری کنند. این درحالی است که مطابق قوانین جمهوری اسلامی ایران، همه متهمان جرایم سالب حیات، مانند قتل، باید وکیل داشته باشند و اگر خود آن‌ها نیز توان وکیل انتخابی را ندارد، قوه قضاییه موظف است، برای آن‌ها وکیل تسخیری، بگیرد.

محمد اولیایی‌فرد، درباره این موضوع نیز به ایران‌وایر توضیح می‌دهد: «این خانم قطعا برای محاکمه خود وکیل داشته است، چون داشتن وکیل در این جرایم اجباری است و حتی اگر خودش هم نخواهد، دولت برایش وکیل تسخیری می‌گیرد.»

او در پایان نیز می‌گوید: «اما مشکل وکیل تسخیری این است که بعد از تایید حکم، وکیل دیگر عملا کاری برای زندانی نمی‌کند. از آن‌جای کار، کسی که زیر حکم است، هرچقدر هم خواهش و تمنا کند، وکیل تسخیری معمولا می‌گوید که دخالت نمی‌کند؛ چون وظیفه قانونی‌اش تمام شده است. بنابراین موکل از این به بعد تنها می‌ماند تا زمانی‌که یا قصاص شود یا اولیای دم رضایت دهند و او را آزاد کنند. این یعنی اگر این خانم الان بخواهد عریضه‌ای بنویسد، اعاده دادرسی کند یا به رییس قوه قضاییه نامه بنویسد، وکیلی کنارش نیست تا او را راهنمایی کند.»



source https://zanan.bashariyat.org/?p=50165

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر