ماهنامه خط صلح – دنیای قرن بیست و یکم هنوز با چالشهای دیرپای سابق دست به گریبان است. در جهان امروز نه تنها چهرهی فقر زنانه است بلکه با شتابی گران چهره روستاها در بسیاری از کشورهای سه قاره آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین نیز زنانه شده است.
بیشترین تعداد زنان که از نظر اقتصادی فعال هستند در بخش کشاورزی کار میکنند. حتی در آمریکا سی درصد از کسانی که در بخش اقتصاد کشاورزی به کار مشغولند، زنان هستند.
در کشورهای سه قاره فوق تنها ده تا بیست درصد صاحبان زمین که اغلب در ابعاد کوچک هستند، زن هستند و در بخشهایی از کشورها هنوز بنا به عرف و یا قوانین محدود کننده زنان امکان این را ندارند که مالکیت زمینی را داشته باشند.
اکثریت قریب به اتفاق زنان شاغل در بخش کشاورزی، کسانی که بدون دستمزد در بخش کشاورزی مشغولند و کار و زحمت آنها تنها ارزش مصرفی دارد و نه ارزش مبادله و کارگران کشاورزی با محدودیتهای زیادی مواجه هستند و مهمترین و فراگیرترین روند آن این است که در بخش غیررسمی اقتصاد به کار مشغولند. هفتاد درصد از کسانی که در جهان در بخش غیررسمی اقتصاد به کار مشغولند زنان هستند. این بخش با کارهای نیمه وقت، فصلی و پراکنده بر اساس نیازهای موجود در بازار نه از مزایای شغلی چون بیمههای گوناگون بهداشتی و کاری، امنیت و شرایط کار سالم، بازنشستگی و مرخصی برای تعطیلات و مرخصی بهداشتی محروم هستند.
این روند نه تنها در کشورهای سه قاره بلکه در قلب کشورهای پیشرفته صنعتی چون آمریکا نیز صادق است؛ در کالیفرنیا که یکی از ایالات آمریکا است که کشاورزی صنعتی وزنه سنگینی در اقتصاد این ایالت دارد، کارگران کشاورزی زنان و مردانی هستند که به صورت فصلی، روزمزد و گاه بدون اجازه حضور قانونی در آمریکا، خطرات گوناگون را به جان خریده و ساعات طولانی در شرایط سخت، کارهای کشاورزی انجام میدهند.
در تحقیق میدانی که روی زنان کارگر کشاورزی در منطقه میانی کالیفرنیا انجام شد و من نیز در آن سهیم بودم. این کارگران کشاورزی زن نه بیمههای بهداشتی داشتند و در اثر استفاده از انواع سموم که معمولا در کالیفرنیا به کار برده نمیشد اما در دوران پرزیدنت ترامپ آنها را آزاد گذاشته بودند، کودکان ناقص به دنیا آوردند. مصائب و چالشهای زنان در بخش کشاورزی در سراسر جهان وجود دارد و این چالشها از منظر اینترسکشنالیستی و تقاطعی برای بسیاری از زنان سنگینتر و پیچیدهتر است.
زنان مهاجر، زنانی که سرپرست خانواده هستند، زنان سالمندتر، زنان اقلیتها و زنان در اقتصادهای در حال توسعه با چالشها و موانع پررنگتری در مقایسه با زنان بخش کشاورزی در کشورهای اروپایی و در آمریکای شمالی مواجه هستند.
یکی دیگر از روندهای کلان جهانی در مورد شکافهای جنسیتی در بخش کشاورزی آن است که علیرغم آن که در سطح جهان زنان کشاورز ساعات بیشتری در مقایسه با مردان کار میکنند اما محصولات تولیدی کشاورزی در مزارعی که زنان صاحب زمین آنها هستند که اغلب نیز کوچکتر است، بیست تا سی درصد کمتر از مزارعی است که مردان مالک زمین هستند و کشاورزی آن را کنترل میکنند.
بر اساس پژوهشهای نهادهای گوناگون سازمان ملل تنها دلیل آن مشکلاتی است که ریشههای جنسی جنسیتی دارد.
ویژگیها و چالشهای زنان کشاورز در کشورهای در حال توسعه که جنسی جنسیتی است به قرار زیر است:
۱. زنان در مقایسه با مردان مزارع کوچکتر و حیوانات و دامهای کمتری دارند.
۲. زنان حجم کار فزونتری نسبت به مردان دارند؛ زیرا بسیاری از وظایف روزمره از جمله تهیه سوخت و آب آشامیدنی سالم و مدیریت امور منزل و کودکان بر عهده زنان است.
۳. زنان تحصیلات کمتری از مردان دارند و اطلاعات محدودتری نسبت به مردان در زمینه کشاورزی دارند.
۴. زنان به مراتب کمتر از مردان به امکانات مالی، وامهای کشاورزی وثیقه قرار دادن و بهرهبرداری از بازار سرمایه برای رونق کار کشاورزی دسترسی دارند.
۵. زنان امکان برخورداری از خرید سم، کود و ابزارهای مکانیکی کمتر دارند.
۶. چنانچه زنان کارگران کشاورزی باشند، اکثرا نیمه وقت و فصلی هستند، کارهای سنگینی که تخصصی نیستند در اختیار زنان قرار میگیرند، مزد برابر در مقابل کار برابر دریافت نمیکنند.
به طور خلاصه زنان در سطح جهان دسترسی محدودتری نسبت به مردان در زمینه
دسترسی به مالکیت بر زمین و منابع طبیعی
دسترسی به خدمات
دسترسی به اعتبارات بانکی و امکانات مالی
دسترسی به تکنولوژی و اطلاعات
دسترسی به آموزش
وجود سنن و اعتقادات و انگارههای ذهنی در زمینه نقشهای جنسی جنسیتی و ساختارهای بازدارنده پدر مرد سالاری، عدم باور به نقش و مشارکت زنان در توسعه و انگیزههای سیاسی برای نگه داشتن ساختارهای پوسیده که زنان را شهروندهای درجه دوم تصور میکنند از عوامل بازدارنده کلان هستند.
در سال ۲۰۱۱ کمیسیون زنان سازمان ملل تم ویژه بررسی شرایط زنان کشاورز و زنان کارگران کشاورزی را در دستور کار قرار داد.
در مطالعات و رسالههای ارائه داده شده در زمینه زنان در بخش کشاورزی که دربرگیرنده هم زنان کشاورز و هم کارگران زن در بخش کشاورزی است، به ویژه در منطقه آسیای غربی (کشورهای عربی و ایران) و همچنین کشورهای شمال آفریقا دادههای زیر ارائه شد:
در منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی هفتاد درصد فقرا در مناطق روستایی و در تحقیقات اخیر در حاشیه شهرها زندگی میکنند. فقر با عدم کنترل رشد جمعیت در ارتباط بود. در کنار شرایط اقتصادی به غایت سخت برای فقرا در کشورهای خاورمیانه و آفریقا، نابسامانیهای سیاسی و اقتصادی کلان، فساد صاحبان سرمایه و قدرت، جهانی شدن سرمایه، تعمیق شکاف تولید ناخالص ملی بین کشورهای صنعتی غرب و کشورهای منطقه، تعمیق شکاف طبقاتی، مهاجرت کلان از روستاها به شهرها است.
مجموعه این شرایط زنان بسیاری را به کارگران کشاورزی مبدل کرد. در کل این منطقه بر اساس کارهای موجود سه روند کلان را شاهد هستیم.
علیرغم اهمیت فعالیتهای کشاورزی در کل این منطقه، نقش زنان در اقتصاد کشاورزی افزایش یافته و از سی و چهار درصد در خلال سالهای ۱۹۹۰-۱۹۹۵ تا چهل و پنج درصد در سال ۲۰۱۱ ارتقا یافته؛ درحالی که نقش مردان در خلال همان بازه زمانی از شصت و شش درصد به پنجاه و پنج درصد رسیده است. در خلال ده سال گذشته نیز این روند همچنان پابرجا است. در این کشورها در تطابق با سایر کشورهای سه قاره دو سوم زنان شاغل در بخش کشاورزی مشغول به کار هستند. چه زنان اندکی که صاحب زمین هستند و چه اکثریت عظیمی که امروزه نیز به صورت کارگران کشاورزی کار میکنند در بخش غیررسمی اقتصاد این کشورها هستند. کار زنانی که خود و یا خانواده آنان قطعه زمینی دارد و کشاورز محسوب میشوند به طور عمده ارزش مصرف دارد، در تولید ناخالص ملی محسوب نمیشود. کار زنانی که کارگران کشاورزی هستند ارزش مبادله دارد و در تولید ناخالص ملی محسوب میشود، زنان در بخش کشاورزی به علت غیررسمی بودن بخش اقتصاد از بازنشستگی، بیمههای ایمنی شغلی، بیمههای بهداشتی کامل، مرخصی بیماری و سایر مزایای بخش رسمی اقتصاد محروم هستند.
تفاوتها و شکافهای جنسی جنسیتی در نیروی کار کشاورزی دربرگیرندهی تفاوتها در نوع کاری است که زنان و مردان انجام میدهند، عدم امنیت و شرایط شغلی مناسب، استخدام کودکان (زیر ۱۸ سال) تفاوت در میزان مزد است.
درحالیکه روند مهاجرت به شهرها برای مردان روندی غالب است در کشورهای گوناگون این روند با شتابهای متفاوت و ویژگیهایی گوناگون رقم زده میشود، به هر رو مشکلات و چالشهای بخش کشاورزی در دست زنان باقی میماند.
درحالیکه اکثریت زنان ساعات بیشتری در این منطقه نیز مشغول به کارند، نوع کاری که مردان و زنان انحام میدهند متفاوت است و نقشهای جنسی جنسیتی عمدتا کارهای مکانیکی، حفاظت و حراست از مزرعه و مدیریت فروش محصولات را به عهده مردان و مسئولیت کارهای حوزه خصوصی، تهیه سوخت، آب آشامیدنی سالم، نگهداری از حیوانات، تهیه مواد غذایی و نگهداری از ساز و کارهای منزل به عهده زنان محول میکند.
ویژگیهای قابل برشمردن و روندهای حاکم در بخش کشاورزی در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا از جمله موارد زیر است:
۱. زنانه شدن نیروی کار کشاورزی
درحالیکه مردان به حاشیه شهرهای بزرگ رو آورده و یا به عنوان مهاجر در کشورهای همسایه به دنبال تهیه امکانات شغلی و بهبود شرایط زندگی برای خانواده خود هستند، تعداد کارگران زن در بخش کشاورزی در حال رشد است.
۲. مهاجرت از کار کشاورزی
حجم عظیم از کشاورزان که به سوی شهرها روان هستند در ایران، لبنان، سوریه و مصر مشاهده میشود. همچنین مهاجرت به کشورهای بیگانه به علت جنگ و نابسامانی توده عظیمی از مردان بخش کشاورزی و به گاه با خانوادههایشان راهی کشورهای همسایه کرده، متجاوز از دو میلیون افغانستانی در ایران و سکونت آنها در حاشیه شهرها از این نمونه است.
همچنین یکی دیگر از موارد قابل ذکر مهاجرت زنان کشاورز از مراکش به اسپانیا است. این مهاجرت که به صورت رسمی توسط دو دولت اسپانیا و مراکش تدارک دیده شده از یک سو بیانگر شرایط سخت زنان کشاورز در مراکش بوده ولی چند پژوهش روی این امر نشان میدهد که این مهاجرت سازمان داده شده که با قوانین و محدودیتهای خاص نیز صورت گرفته حس عاملیت، توان اقتصادی، اعتماد به نفس و توانمندی زنان مراکشی را نیز فزونتر کرده است.
تاثیرات فرهنگی-آموزشی مهاجرت مردان روی کودکان نیز مورد بررسیهای گوناگون قرار گرفته است. عدم حضور مردان در بخش کشاورزی سبب شده تا نگهداری از خانواده و اطمینان از پرورش کودکان به صورت سالم کلی در دست مادر خانواده قرار گیرد. فقدان حضور پدر، نقشهای جنسیتی و در تربیت پسران بیشتر از دختران تاثیر گذاشته و فرایندهای آسیب بسیاری چون عدم حضور و تشویق در ادامه تحصیل پسران خانواده را که مناسبات قدرت مادر با فرزندان به طور کامل نمیتواند آن را مدیریت کند و همچنین مسئولیتهای کلان کشاورزی در کنار مسئولیتهای خانوادگی سبب شده که دختران بیشتر در کارها به مادران تشویق شوند و از توجه به امر آموزش فاصله گیرند.
اهمیت زنان به مثابه نیروی مولد در جامعه، نیرویی که میتواند مشارکت اقتصادی آنان امر توسعه را هموار سازد یکی از چالشهای عمده در کشورهای خاورمیانه و ایران است که شکاف جنسی بسیار زیادتر از سایر کشورها است.
در کشورهای خاورمیانه و آفریقای شمالی اراده سیاسی در زمینه تشویق به مشارکت اقتصادی زنان کمرنگ است و زنان اغلب نفشهای جنسیتی سنتی دارند که آنها را محدود میسازد.
کشاورزان این منطقه به ویژه زنان از امکانات دسترسی به کشاورزی مکانیزه شده به طور کامل بهرهمند نیستند. بسیاری از روشهای مدرن تولیدات کشاورزی که در دسترس کمپانیهای کلان دنیای غرب است، به علت هزینه سنگین این روشها در اختیار کشورهای منطقه قرار نمیگیرند. این امر برای زنان چالشی چند لایه است. برای مثال مکانیزه شدن تولید عدس، متجاوز از سه دهه است که صورت گرفته اما نیاز به سرمایه گذاری کلان روی آن مانع استفاده موثر از آن شده است. در کل، در کشاورزی کشورهای منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی به علت آن که بسیاری از این کشورها در شاخصهای جنسیتی در رده پایین قرار دارند و شکاف جنسیتی مشارکت اقتصادی کلان است، چه زنان کشاورز چه کارگران زن کشاورزی با چالشهای بسیار پررنگتر از سایر مناطق آسیا مواجه هستند.
ایران
در ایران نیز چالشهای زنان کشاورز و کارگران کشاورزی که زن هستند از ویژگیهای زنان بخش کشاورزی اقتصاد در خاورمیانه و آفریقای شمالی و در بسیاری از موارد با کل روندهای جهان امروز برخوردار است.
سهم زنان در بخش کشاورزی ایران یازده درصد است که تفاوت فاحش یا سهم زنان در بخش کشاورزی سایر کشورهای سه قاره و آمارهای جهانی دارد. در ایران نیز تعداد زنان روزمزد و کارگران کشاورزی بیشتر از زنانی است که روی زمینی که به خانواده و یا آنان تعلق دارد کار میکنند.
مزد زنان در ایران نیز تفاوت فاحش با مزد مردان دارد. زنان چه در زمینه شالیکاری، چه در زمینه صیفیجات، چه در زمینه محصولات باغی مزدی کمتر از مردان در برابر کار برابر دریافت میکنند. این تفاوت فاحش بر اساس آمارهای ارائه داده شده توسط نهادهای ایران شصت درصد است. از این رو مزد برابر در مقابل کار برابر یکی از مطالبات به حق زنان در ایران در شهرها و روستاها است. در ایران، هزینه تولید بالا کشاورزان را مستاصل کرده. مردان در ایران از کارهای کم دستمزد بیشتر از زنان طفره میروند اما زنان همچنان برای تامین مخارج زندگی کارهای سخت با دستمزدهای کمتر را نیز قبول میکنند.
زنان کشاورز و کارگران کشاورزی از حمایتهای اجتماعی محروم هستند. آنان که در بخش غیررسمی اقتصاد ایران به کار مشغولند از کلیه مزایایی که حقوق به حق زنان است محروماند. در ایران صندوقهایی (۳۲۰۰) با حمایت وزارت جهاد توسعه بیش از ۱۳۰ هزار زن روستایی را بر اساس گزارشات تحت حمایت قرار داده. این ابعاد از حمایت تنها قطرهای در دریای نیازهای زنان روستایی است.
عدم دسترسی به منابع مالی، ناتوانی در پیدا کردن ضامن و سپردن وثیقه برای دریافت وام از چالشهای عمده زنان روستایی در ایران است.
زنان روستایی چون سایر بخشهای جامعه ایران از تشکیلاتی که خواستههای صنفی آنها را دنبال کرده محروم هستند؛ عدم وجود نهادهای دموکراتیک صدای این زنان را در مطالبات اقتصادی آنان و سیاستهایی که به توانمندی آنان کمک کند، خاموش کرده است.
جمعیت حاشیه نشین شهرهای ایران که در خلال هشت سال گذشته دو برابر شده است، دربرگیرنده مردان روستایی نیز هست که با نیت تامین نیازهای اقتصادی خانواده خود و زندگی بهتر راهی شهرها شدهاند.
همچنین بخش عمدهای از ۲۶ میلیون شهروند ایرانی که امروزه زیر خط فقر قرار دارند، کسانی هستند که یا در بخش کشاورزی به کار مشغول بوده و به حاشیه شهرها مهاجرت کردند؛ یا زنان کارگر کشاورزی با دستمزدهای پایین هستند. به نقل از حشمتالله فلاحت پیشه، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس دهم در خلال سالهایی که جمعیت فقیر ایران افزایش یافته، ایران تنها ۳۰ میلیارد دلار در سوریه هزینه کرده.
زنان کشاورز در غیاب مردان به علت ساختارهای بازدارنده پدر مرد سالارانه، نه امنیت اقتصادی دارند، نه تسهیلات مالی و نه در بسیاری از موارد میتوانند در مورد زمین، اداره امور آن از امکانات محدودی که وجود دارد استفاده کنند؛ زیرا روابط و ضوابط حاکم و نقشهای جنسیتی زنان در مناسبات قدرت در ایران بسیار بازدارنده است. همچنین خواست سیاسی صاحبان قدرت نه در جهت رفع مشکلات اقتصادی جامعه، جامعه روستایی، زنان کشاورز بوده بلکه اولویتهای دیگری آنها را سازمان میدهد.
مطالبات زنان کشاورز که از محرومترین بخشهای زنان در ایران هستند، باید در قلب مطالبات به حق مردم ایران برای عدالت اجتماعی، حقوق اقتصادی و حقوق انسانی قرار گیرد. فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم.
source https://zanan.bashariyat.org/?p=44591
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر