۱۵ مرداد ۱۳۹۹

روایت تلخ زنان کولبر و غم برنگشتن مادر / بارمان را که می‌گیرند بدبخت می‌شويم

زنان کولبر – آماری که هلاله امینی، نماینده استان کردستان در شورای عالی استان‌ها، هم نسبت به آن هشدار داده و گفته «با زنان و دخترانی مواجه هستیم که مجبورند در نقش یک مرد ظاهر شوند تا به صف طولانی کولبران بپیوندند.داستان تلخ زنان کولبر و غم مرگ دردناک مادر | بارمان را که می‌گیرند ...

کولبری ریشه در نابرابری و توزیع ناعادلانه امکانات و خدمات و حتی ایجاد شغل در کشور دارد.

کولبری می‌کنم به خاطر همسرم
پیدا کردن‌شان سخت است و از آن سخت‌تر صحبت کردن. البته در میان‌شان زن‌هایی هم هستند که بعد از ۱۰ سال کولبری دیگر دغدغه‌ای برای حرف زدن ندارند.

زنانی هم که سن و سال کمتری دارند حاضر به گفت‌وگو نمی‌شوند. ترس از دست دادن تنها منبع مالی زندگی، ‌ دهان‌شان را بسته است.

اینها را تهمینه می‌گوید که خودش ۳۳ سال بیشتر ندارد، اما به خاطر دیسک کمر دیگر قادر به کار کردن نیست.

«من از ۲۱ سالگی کولبری کردم چون همسرم تنها بود و کارش سخت. او جنس می‌برد و جنس می‌آورد. من هم گالن‌های نفت را با الاغ به آن طرف مرز می‌بردم.

من بودم و ۳ زن دیگر از ثلاث و جوانرود که بنزین را از دلالان می‌خریدیم و با گالن‌های ۱۰ لیتری از کوه رد می‌کردیم. البته این مسئله برای چند سال پیش است و الان خیلی سخت شده.

روایت تلخ زنان کولبر و غم برنگشتن مادر | بارمان را که می‌گیرند بدبخت می‌شويم
روایت تلخ زنان کولبر و غم برنگشتن مادر | بارمان را که می‌گیرند بدبخت می‌شويم
زنان کولبر – مریم هم آخرین بار شوهرش را زیر پل معروف شهر دیده که اعتیاد امانش را بریده.
همان زمان تصمیم می‌گیرد به روستای پدری بازگردد و برای تامین خرج خود و دخترش تنها کاری را که می‌تواند انجام دهد؛ کولبری.

«به همراه ۲ برادرم راهی کوه‌ می‌شوم. صورتم را با روبنده می‌پوشانم و مراقب هستم کسی متوجه زن بودنم نشود. برای تأمین مخارج دخترم چاره دیگری ندارم.

قصه این زنان قصه تلخ‌تر مردان ساکنان سرزمین‌های غربی ایران است که به دلیل فراهم نبودن اشتغال، کوهستان شده محل کارشان و درآمد به دوش کشیدن بار سنگین و عبور از مسیر صعب‌العبور، نان بخور و نمیر سفره‌هایشان.

شغل سخت و طاقت‌فرسای کولبری این روزها در خطه غربی کشورمان دیگر شغل مردانه نیست و به کاری برای زنان هم تبدیل شده است.

سال‌هاست که در شمال کشورمان زنان در شالیزارها کار می‌کنند و کسی رنج‌شان را نمی‌بیند که با ورود به میانسانی با انواع دردهای مفصلی و آرتروز، روزگار می‌گذرانند. ‌

همان‌هایی که راه رفتن بدون عصا برایشان سخت شده است
چند سالی هم هست که در مناطق غربی دیگر دامداری و کشاورزی کفاف زندگی را نمی‌دهد و رنگ لباس زنان این منطقه عوض شده تا با ظاهری مردانه، مشکلات بیکاری را در عبور از کوه و راه‌های صعب‌العبورش کم کنند.

داستان تلخ زنان کولبر و غم مرگ دردناک مادر | بارمان را که می‌گیرند …
در سردشت، پیرانشهر، مریوان، ثلاث باباجانی، جوانرود، سقز و … می‌توان صف‌های زنان را دید که خود نان آورند و غیرت زنانه‌شان آنها را به کوهستان می‌کشاند تا کولبری کنند.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=39529

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر