۲۲ شهریور ۱۳۹۷

مادر نرگس محمدی؛ ظلم علیه او تا کجا؛ چرا با مرخصی دخترم موافقت نمی‌کنید

عذرا بازرگان، مادر نرگس محمدی نائب رییس کانون مدافعان حقوق بشر، در نامه‌ای خطاب به دادستان تهران از مسئولان خواست تا با مرخصی فرزند زندانی‌اش برای دیدن پدر موافقت کنند. مادر نرگس محمدی در نامه خود  نوشته است «چنانچه هنوز مصر بر محرومیت فرزندم هستند، لااقل با مأمورانشان او را یک ساعت پیش پدرش روانه کنند تا پدر پیرش از اضطراب ندیدن پاره تنش آرام گیرد.»
متن نامه عذرا بازرگان، مادر نرگس محمدی به عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران را به نقل از کانون مدافعان حقوق بشر در ادامه بخوانید؛

جناب آقای جعفری دولت‌آبادی
دادستان محترم
چرا با مرخصی نرگس موافقت نمی‌کنید؟ ظلم علیه دخترم تا کجا؟
چهارمین پاییز هجران دخترم فرا می‌رسد. پدرش بیش از ۸۵ سال دارد و درگیر بیماری قلبی و فشار خون است. سال گذشته با گذراندن سه سکته قلبی لحظه به لحظه‌اش را با دلتنگی از دوری فرزند و نوه‌هایش گذراند. طی این ۴سال من و پدرش فقط ۴ بار نرگس را دیده‌ایم، چون هر دو بیماریم و توان رفتن به تهران و ملاقات عزیزمان را نداریم. مسئولان اوین شاهد ادعای ما هستند.
سال گذشته که پدر نرگس سه سکته هولناک را پشت سر گذاشت، دخترم از بیم ندیدن پدر حاضر شد با مأموران امنیتی و برای یک ساعت به بخش مراقبت‌های ویژه در بیمارستان زنجان بیاید که مورد موافقت مسئولان قرار نگرفت.
نرگس از دیدن دو فرزند، پدر، مادر و همسر محروم است در حالی‌که اختلاس‌گران و چپاول‌گران یا در خانه‌هایشان هستند و یا از تمام امکانات و امتیازات و همراهی مأموران امنیتی و قضایی برخوردارند  و این تبعیض ناروایی است.
تاکنون شاهد مرخصی زندانیان دلسوخته‌ای بودیم که پس از رخدادی دردناک پای از زندان بیرون گذاشته‌اند که آخرین آنها آقای عبدالفتاح سلطانی بود  و من بیم تکرار آن را برای فرزند خود دارم.
فرزند من مستحق صدور احکام سنگین علیه خود نبوده که در سن ۴۴ سالگی محکوم به ۲۲ سال زندان گردد که شنیدنش هم تابم می‌برد، چه رسد به تحمل حبس با شرایط بسیار سخت و محرومیت از دیدن عزیزانش و محرومیت از مداوا و معالجه بیماری‌ها و دردهایش. شنیدم دخترم سال‌ها و ماه‌ها با درد دست و پنجه نرم کرده و به ما نگفته تا نگران نشویم، اما شما و دادیارانتان از آن مطلع بوده‌اید. شنیدم درمانش انجام نمی‌شود و با بیماری در کنج زندان اوین روزگار سپری می‌کند. آه از بنیانم بر می‌خیزد و ناله سر می‌دهم. به این ظلم نزد خداوند شکواییه می‌دهم و دست بر آسمان بلند می‌کنم.
من به‌عنوان یک مادر که متعلق به خانواده‌ای مبارز بوده‌ام، در این سرزمین از مبارزه با ظلم خسته‌ام و اکنون از ظلمی که بر دختر بیگناهم روا می‌دارید شکایت دارم و از مسئولان می‌خواهم دست کم با این احکام حبس سنگین با مرخصی‌اش موافقت کنند و چنانچه هنوز مصر بر محرومیت فرزندم هستند، لااقل با مأمورانشان او را یک ساعت پیش پدرش روانه کنند تا پدر پیرش از اضطراب ندیدن پاره تنش آرام گیرد.
عذرا بازرگان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر