۹ تیر ۱۴۰۰

بم؛ افزایش ازدواج دختران زیر ۱۳ سال

خبرگزاری هرانا – رئیس دادگاه عمومی بخش بروات بم استان کرمان، از افزایش ازدواج دختران زیر ۱۳ سال در این بخش خبر داد و گفت “بیش از ۵۰ درصد این ازدواج ها بعد از شش ماه منتهی به دادخواست طلاق می شود”. آسیب‌های جسمی و روانی ناشی از ازدواج در دوران کودکی، ضربات جبران‌ ناپذیری را بر روی زندگی دختران به ‌ویژه بارداری ‌های زیر ۱۸ سال، مرگ‌ و میر مادران، افسردگی، و بعضاً اقدام به خودکشی در کنار آسیب‌هایی مانند طلاق بازماندن از تحصیل و پایداری چرخه فقر فرهنگی و اقتصادی است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایسنا، رئیس دادگاه عمومی بخش بروات کرمان، از افزایش ازدواج دختران زیر ۱۳ سال در این بخش خبر داد.

وی ضمن اعلام این خبر گفت: “طبق قانون سن قانونی ازدواج ۱۳ سال است هرچند که اقداماتی در حال انجام است که تا سن ۱۵ سالگی افزایش داده شود اما هنوز محقق نشده و متاسفانه در حوزه قضایی بروات به خصوص قسمت های روستایی هنوز هم به سنتهای قدیمی پایبند هستند و از کودکی فرزندان را به هم نسبت میدهند و در بزرگسالی در عمل انجام شده قرار می گیرند و برای ازدواج اقدام میکنند”.

افشاری در ادامه افزود: “متأسفانه خانواده ها به عاقدین محلی مراجعه می کنند و عقد نکاح منعقد می شود و این درحالی است که بیش از ۵۰ درصد این ازدواج ها بعد از شش ماه منتهی به دادخواست طلاق می شود که لازم است در این زمینه خانواده ها با جلوگیری از اینگونه ازدواج ها و تبعاتی که می تواند در پی داشته باشد، آگاه باشند”.

آمار بالای ازدواج کودکانی که پیش از رسیدن به بلوغ فکری و ذهنی ازدواج می‌کنند از گستردگی این پدیده در ایران حکایت دارد. سن ازدواج در ایران بر مبنای “بلوغ جنسی” تعیین شده در حالی که به گفته کارشناسان، بلوغ جنسی تنها بخشی از ابعاد بلوغ کامل انسان است. رشد، آگاهی، آموزش و آزادی در انتخاب، اساسی‌ترین و انسانی ترین شروط برای تشکیل خانواده است.

آسیب‌های جسمی و روانی ناشی از کودک همسری ضربات جبران ناپذیری را بر روی زندگی دختران به‌ویژه بارداری‌های زیر ۱۸ سال، مرگ‌ومیر مادران، افسردگی، و بعضاً اقدام به خودکشی در کنار آسیب‌هایی مانند طلاق بازماندن از تحصیل و پایداری چرخه فقر فرهنگی و اقتصادی است.

بر اساس آمار منتشر شده بالغ بر ۹۵ هزار مورد طلاق زنان زیر ۱۹ سال در فاصله سال‌های ۹۰ تا ۹۴ ثبت شده که حدود ۵ هزار و ۷۶۰ مورد از این طلاق‌ها مربوط به ازدواج‌هایی است که سن زوجین کمتر از ۱۵ سال است.
FacebookTwitterاشتراک گذاری



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44474

روزانه‌های یک معلم ایرانی در قلب آفریقا؛ گفتگوی علی کلائی با سارا کشکولی، معلم ایرانی در بوتسوانا

ماهنامه خط صلح – سارا کشکولی معلم ایرانی در مدرسه‌ای بین‌المللی در شهر گابورون در پایتخت بوتسواناست. او معلم هنر است.

بوتسوانا کشوری است در جنوب آفریقا با جمعیتی کمتر از سه میلیون نفر. اکثریت مردم این کشور هم مسیحی کاتولیک هستند. یک سال و نیم است که سارا کشکولی در این مدرسه در حال تدریس است و خودش از آزادی و شادی و رقصیدن مردم، دانش‌آموزان و معلمان در این کشور می‌گوید. ما در ماهنامه خط صلح هم او را از روزانه های معلمی‌اش در آفریقا در شبکه‌های اجتماعی پیدا کردیم. از او خواستیم که با ما در مورد معلمی در بوتسوانا و تفاوت‌هایش با ایران و همچنین جایگاه معلمی در این کشور بگوید. بحث به جایگاه دین در مدرسه و آموزش‌های جنسی و همنشینی فارغ از جنسیت دخترها و پسرها در مدرسه ابتدایی در کنار هم کشید. نتیجه شد آنچه که اینجا منتشر می‌شود.

مشروح گفتگوی ماهنامه خط صلح با سارا کشکولی، معلم ایرانی در شهر گابورون بوتسوانا را در ذیل می‌خوانید:

چه شد که در بوتسوانا معلم شدید؟
من ۴ سال در ترکیه زندگی کردم و تصمیم داشتم که به همراه همسرم به کانادا بروم. آشنایی به ما پیشنهاد داد که کشوری هست در جنوب آفریقا به نام بوتسوانا و مدرسه‌ای بین‌المللی هست که نیاز به معلم و نیروی جوان و فعال و پر انرژی دارد. او گفت که با توجه به رزومه‌ای که شما دارید، به درد آنجا می‌خورید. ما اسم بوتسوانا را تا به آن زمان نشنیده بودیم و همان موقع فهمیدیم کجاست. همان لحظه تصمیم گرفتیم. چون معلمی آنهم در مقطع ابتدایی برای من بسیار جذاب بود. به نظرم خیلی تجربه جذابی می‌توانست باشد. اینکه فکر کردیم که اگر بخواهیم به آمریکا یا کانادا برویم، باید از صفر شروع می‌کردیم و باید دنبال مدرک می‌بودیم و سال‌ها کار می‌کردیم تا احیانا به جایی که می‌خواهیم برسیم. فکر کردیم که جایی هست که به ما احتیاج دارد و چرا ما به همانجا نرویم؟ هر دو کلا به خاطر مدرسه به بوتسوانا آمدیم. یعنی اگر مدرسه‌ای وجود نداشت، ما به بوتسوانا نمی‌آمدیم.

آیا شما در ایران هم سابقه تدریس داشتید؟
در آموزش و پرورش خیر. ولی در آموزشگاه‌ها و موسسات تدریس کرده‌ام.

چه تدریس می‌کردید؟
زبان فرانسه

شما هم در ایران در موسسات و آموزشگاه‌ها تدریس کرده‌اید و هم در بوتسوانا در حال تدریس در مقطع ابتدایی هستید. بزرگ‌ترین تفاوت میان این دو تجربه زیستی از نظر شما چیست؟
من اینجا آزاد آزادم. می‌توانم به صورت مستقل هر کاری می‌خواهم بکنم. هرچه می‌خواهم به شاگردانم یاد بدهم. از محیط زیست تا حقوق زنان و تساوی زن و مرد و هر چیزی که دوست دارم را می‌توانم به بچه‌هایم بگویم و کسی نمی‌آید که بگوید چرا این حرف را به این بچه می‌زنی؟! می‌توانم بگویم که به چیزی اعتقاد دارم و یا ندارم. بچه و دانش‌آموز هم می‌تواند به راحتی این حرف را بزند. ولی در مراکز آموزشی در ایران ما امکان چنین آزادی‌ای را نداریم. تفاوت بسیار و از زمین تا آسمان است. همین‌که دختر و پسر می‌توانند کنار هم بنشینند، خیلی مسئله مهمی است که من خودم هرگز آنرا تجربه نکرده بودم.

این مقطع ابتدایی چه سنینی را در بوتسوانا شامل می‌شود؟
از شش سال تا دوازده سال

از آزاد بودن سخن گفتید. این آزاد بودن در تدریس شما و روش آن چقدر تاثیر دارد؟ تدریس در آنجا معلم محور است یا دانش‌آمور محور؟ قدری توضیح بفرمایید.
مدرسه ما بین‌المللی و خصوصی است و با مدارس دولتی در اینجا متفاوت است. اینجا در مدارس دولتی همان سیستم معلم محوری که ما در ایران هم داریم برقرار است و با همان روش پیش می‌روند. ولی در مدارس خصوصی و بین‌المللی مسئله متفاوت است. اینجا سعی می‌کنند که از روش‌های جدید هم استفاده کنند. یعنی هم سیستم معلم محور است و هم دانش‌آموز محور. در بوتساوانا مدارس خصوصی می‌توانند روش تدریس در مدرسه را خودشان تعیین کنند. مثل ایران نیست که فرد باید از هفت خوان رستم بگذرد و یا اینکه ملزم باشد از روش خاصی پیروی کنند.

مدرسه ما زیر نظر کمبریج است و روش کلی و امتحانات بر این اساس است. ولی در عین حال معلم آزادی این را دارد که تغییراتی را ایجاد کند. یعنی مثلا اگر ما نیم ساعت به روش کلی کلاس را اداره می‌کنیم، من به عنوان معلم هنر می‌توانم بازی و نمایش و هر روشی که خلاقیت ایجاد می‌کند را استفاده بکنم. من امکان این را دارم که کلاسم را بیرون مدرسه و یا در حیاط مدرسه برگزار کنم. این‌طور نیست که حتما باید این روش خاص پیش گرفته شود.

در مدارس دولتی در اینجا درس‌های روتین و مشخصی هست که همان‌ها با روشی قدیمی و سنتی تدریس می‌شود. ولی این‌طور نیست که در مدارس خصوصی و بین‌المللی همان روش لزوما استفاده بشود.

یعنی مواد درسی هم تفاوت دارند و یا صرفا مسئله روش تدریس است؟
نه صرفا روش تدریس است. ولی ممکن است برخی از مواد درسی که در مدارس خصوصی هست در مدارس دولتی نباشد.

شما چطور در آنجا به عنوان معلم پذیرفته شدید؟
در بوتسوانا برای تدریس باید مدرک Teaching یعنی مدرک و مهارت معلمی داشته باشید. من مدارک مربوط به رشته هنر را در ایران و ترکیه گرفتم. در کنارش هم مدرک معلمی‌ام را داشتم. یعنی من با این مدرک که نشان‌دهنده مهارت تدریس هنر به دانش‌آموز است در اینجا در حال تدریس هستم.

بگذارید قدری وارد فضای کلاس شما بشویم. روابط شما با دانش‌آموزان چگونه است و فضای کلاس به چه صورت است؟
البته به صورت کلی نمی‌توان به این سوال پاسخ داد. هر معلمی روش خودش را دارد. اینجا هم معلمی که به بچه‌ها فشار می‌آورد و آنها را اذیت می‌کند هست. چون معلم است و خودش تصمیم می‌گیرد و این اختیار را دارد. ولی در روش من کلاس کاملا دست بچه‌هاست. یعنی بیش از من، بچه‌ها تصمیم می‌گیرند چه بکنیم. بچه‌ها باید خودشان تصمیم بگیرند که چه اتفاقی باید برایشان بیافتد تا خوشحال‌تر بشوند.

البته مقطع به مقطع فرق می‌کند. من معلم مقطع ابتدایی هستم. بر روی دانش‌آموزان ابتدایی فشار کمتر است. هرچه مقاطع بالاتر می‌رود، این فشار مانند همه جا بیشتر می‌شود.

فضایی که تصویر کردید به خاطر موضوع درسی شما، هنر است و یا در کلاس‌های دیگر هم چنین اتفاقی می‌افتد؟
این فضا به درس هنر بسیار مربوط است. ولی من معلم ریاضی و علوم هم در مدرسه خودمان می‌شناسم که کلاس آزاد و خوبی هم دارد. از آن‌سو معلم هنری هم هست که فقط می‌آید و اصول را آموزش می‌دهد. یعنی همه چیز به معلم مربوط است و نمی‌شود پاسخی کلی داشت. ما در مدرسه‌مان علاوه بر هنر، موسیقی هم داریم و این کلاس موسیقی بسیار فعال است. حُسن مدرسه ما شادی در آن است. یعنی هر روز بچه‌ها در حال تمرین برای اجرا هستند. در مدرسه می‌رقصند و یا اگر کسی وسط کلاس ریاضی، بخواند و یا برقصد، معلم دعوایش نمی‌کند. اگر سروصدا کند، معلم دعوایش می‌کند.

از شادی مدرسه گفتید. بگذارید با تجربه شما در ایران قیاسی بکنیم. به نظر شما تفاوت در کجاست؟
مشکلات اساسی در ایران هست. از همان پوشش که برای مدرسه ابتدایی هست در نظر بگیرید تا آنچه که در مقاطع بالاتر رخ می‌دهد. در اینجا هم اگر جشن و برنامه و مراسمی هست، با دعا و در سکوت کامل شروع می‌کنند. ولی در ایران زور و اجبار وجود داشت. به زور مثلا قرآن را سر صف گوش می‌کردیم. و یا مثلا در مدرسه سازهای موسیقی آورده نمی‌شد که سازی زده شود. نُت و مباحث مربوط به موسیقی آموزش داده نمی‌شد. ما نت خوانی را در کلاس موسیقی یاد می‌گرفتیم. ولی اینجا، دانش‌آموزان همه نت و موسیقی را می‌شناسند. ولی ما چی؟! جشن‌های ما یا با مداحی بود و یا با روضه! یعنی چیزی برای شادی نداشتیم. یادم هست که ساعتی بزرگی بر دست داشتم. جشن داشتیم. ناظم ما به من گیر داده بود که این آکواریوم چیست که به دستت است؟! ما جوراب سفید نمی‌توانستیم بپوشیم. شادی از چیزهای کوچک شکل می‌گیرد. در مدرسه ما هم نظم و دیسیپلینی که دانش‌آموز باید داشته باشد هست. ولی شاد است. شما هر جا می‌روید صدای موزیک می‌شنوید. وقتی به بچه ها می‌گویید آرزویت چیست و دوست داری چه کاره بشوی، یا می‌خواهند خواننده بشوند و یا رقصنده. ولی ما اگر می‌گفتیم دکتر یا مهندس خوب بود! اگر چیز دیگری می‌گفتیم مسخره‌مان می‌کردند.

این شادی و رقص و موسیقی ریشه در فضای مدرسه دارد و یا عام‌تر است و به فرهنگ جامعه مربوط است؟
به هر دو. به نظر من به هر دو. چون در اینجا حتی فقیرترین افراد در هر جا که باشند، با کوچک‌ترین صدای موسیقی می‌رقصند. معلم‌ها پا به پای بچه‌ها در مدرسه با کوچک‌ترین صدای موسیقی می‌رقصند.

به شمای معلم در کلاس برگردیم. سیستم ارزشیابی به چه صورتی است؟
همان‌طور که گفتم معلم خودش تصمیم می‌گیرد. معلم‌های زبان و هنر و موسیقی و ورزش خودشان تصمیم می‌گیرند که آیا امتحان داشته باشند یا خیر. من از دانش‌آموزانم امتحان نمی‌گیرم. من اعتقاد دارم که نباید سیستم رقابتی بشود. این را روز اول هم در مدرسه بیان کردم و به مدیر و معاون مدرسه گفتم و آنها هم با روش من کاملا موافقت کردند. ولی مثلا معلم موسیقی مدرسه ما امتحان برگزار می‌کند. سیستم نمره‌دهی هم توصیفی است.

در این میان رقابت میان دانش‌آموزان چطور ایجاد می‌شود؟
من در مورد درس‌های دیگر نظر نمی‌دهم. اما من باید برای هر دانش آموز وقت لازم را بگذارم. مثلا برای کسی که سطحش پایین‌تر از بقیه هست، وقت بیشتری می‌گذارم. من خودم زمان دانش‌آموزی، معلم ریاضی و هنرم یک نفر بود. اگر ریاضی ۱۸ می‌گرفتم، همان معلم به طراحی‌ام ۱۸ می‌داد. این غلط بود. ریاضی سر جای خودش است و هنر سر جای خودش. من فکر می‌کنم آن رقابتی که در ریاضی هست، در هنر معنا ندارد. مثلا شاید یکی بخواهد تایر ماشینش مربع باشد! یا یکی دوست دارد تایر ماشینش مثل همه ماشین‌های دیگر دایره باشد! من نمی‌توانم تعیین بکنم که آن بهتر است یا این. چون در ذهنش این‌طور شکل گرفته. ولی آن‌چیزی که مسئله است، خلاقیتی است که دانش آموز دارد.

در کلاس‌های دیگر چطور؟ ریاضی یا علوم؟
آنجا خیلی رقابت هست.

در خصوص خلاقیت فرمودید. این خلاقیت چطور ایجاد می‌شود؟ در مدرسه آموزش داده می‌شود یا خروجی فرهنگ جامعه است؟
به نظر من جامعه تاثیر چندانی ندارد. البته که آفریقایی‌ها به‌طور کل خلاق هستند. شما در خیابان می‌توانید این را ببینید. با کمترین امکانات چیزهایی درست کرده‌اند. شاید ما چندین سال اخیر است که یاد گرفته‌ایم که با وسایل بازیافتی می‌توان کار هنری درست کرد. ولی امکانات این‌ها همین چیزهای بازیافتی بوده و با همین‌ها خلاقیت به خرج داده‌اند. مثلا من می‌بینم که در خیابان‌ها در محله‌های خیلی فقیر یک بچه با پاکت شیر و چهار تا سنگ یا درب نوشابه و یک سیم، ماشین درست کرده است. از این‌طور چیزها در خیابان‌ها خیلی می‌بینید.

حقیقت این است که اخیرا بوتسوانا قدری پیشرفت کرده و نسبت به بقیه کشورهای آفریقایی سطح مالی نسبتا بالاتری دارند، ولی فکر می‌کنم هم جامعه و کمبود امکانات موجب ایجاد خلاقیت شده است و هم اینکه بچه‌ها در اینجا از پیش دبستانی کلاس خلاقیت دارند و چیزهایی را آموزش می‌بینند. چیزی که مثلا خود من در ۲۵ سالگی آموختم، این‌ها از پیش دبستانی در مورد خلاقیت می‌آموزند.

در خصوص شرایط مالی مردم در بوتسوانا فرمودید. قدری هم در مورد شهریه‌های مدارس صحبت کنیم. چه تفاوتی میان مدارس دولتی و غیرانتفاعی یا خصوصی هست؟ سپاسگزار می‌شوم قدری توضیح دهید.
مدارس دولتی به طور کلی شهریه ندارند و رایگان هستند. تا کلاس هفتم هم آموزش در بوتسوانا اجباری است. اینجا دانشگاه و دبیرستان دولتی هم هست. از سال گذشته پیش دبستانی دولتی هم ایجاد شده است. همه دولتی‌ها از پیش‌دبستانی تا دبستان و دبیرستان و دانشگاه رایگان هستند. ولی مدارس خصوصی خیلی گران هستند. تعدادشان هم خیلی زیاد است. مثلا در منطقه‌ای که مدرسه ما قرار دارد، پنج مدرسه خصوصی هست. هزینه‌ها هم البته مدرسه به مدرسه فرق می‌کند. مثلا مدرسه ما یک مدرسه معروف است و پنج شعبه دارد. به همین دلیل هزینه هر ترم تحصیلی از ۸۰۰، ۹۰۰ دلار شروع می‌شود به بالا.

همچنین تا جایی که من می‌دانم خود مدارس هستند که هزینه‌ها را مشخص می‌کنند و ناظری بر این قیمت‌ها وجود ندارد.

در چنین شرایطی طبقات ضعیف اقتصادی که درآمد آنچنانی ندارند، امکان دسترسی به مدرسه‌ای چون مدرسه شما را نخواهند داشت.
کاملا درست است.

پس یک نابرابری اقتصادی و اجتماعی در دسترسی به آموزش وجود دارد.

بله وجود دارد. درست است که طبقه اقتصادی و اجتماعی بالا در مدرسه ما ثبت‌نام می‌کنند، ولی دانش‌آموزان بسیار زیادی هستند که هزینه مدرسه را به صورت قسطی پرداخت می‌کنند. یا ده سال پیش طرف فرزندش را به مدرسه می‌فرستاد و به جایش یک راس گاو یا گوسفند به جای شهریه می‌داد. الان البته این‌طور نیست.

باز به مدرسه و کلاس‌ها برگردیم. گفتید که دختر و پسر در سر کلاس با هم هستند. این اتفاق برای جامعه ایرانی در دهه‌های اخیر امری غریب است. می‌خواستم وضعیت این همکلاسی بودن جنسیت‌های مختلف را در آنجا بدانم.
زمانی که من به اینجا آمدم، این مسئله برای خود من عجیب بود. من معلم مقطع ابتدایی هستم و می‌بینم که جنسیت معنایی ندارد. به جز کلاس چهارم و پنجم که بچه‌ها در سنی هستند که مقوله جنسیت وسط می‌آید و خود بچه‌ها با هم لجبازی می‌کنند. اما چیزی که برای من جذاب است این است که این ارتباط در کلاس میان دانش‌آموزان و میان معلم و دانش‌آموز بدون جنسیت است. یعنی من هیچ وقت در کلاسم نشنیدم که دختری بگویم که پسرها دارند اذیت می‌کنند. یا پسرها بگویند دخترها دارند اذیت می‌کنند. یا اینکه دختره یا پسره فلان کار را کرد. بچه‌ها همدیگر را یا با اسم صدا می‌کنند و یا می‌گویند او! یعنی با اشاره. خودم من اوایل وقتی می‌خواستم بگویم ساکت باشید، می‌گفتم پسرها ساکت باشند. خب یعنی فقط پسرها دارند سروصدا می‌کنند! یا مثلا فقط به دخترها اشاره می‌کردم. بعد که مطالعه کردم متوجه شدم که این غلط است. با این رفتار من دارم جنسیت را برجسته می‌کنم.

اما بالاخره از سنی به بعد تفاوت‌های جسمی دخترها و پسرها آشکار می‌شود. مسئله‌ای و مزاحمتی این وسط ایجاد نمی‌شود؟ بچه‌ها چطور یاد می‌گیرند که بدون نگاه جنسیتی در کنار هم درس بخوانند؟
من خیلی از این مشکلات دیده‌ام. به همین دلیل برای کلاس ششم به بالا آموزش بهداشت جنسی برقرار می‌شود. کلاس آموزشی و ورک‌شاپ برایش دارند. قبلا از کلاس ششم به پایین این‌گونه آموزش‌ها نبوده و به تازگی دارند یک‌سری ورک‌شاپ‌ها می‌گذارند. در مسائل مرتبط با سنین پایین در این حوزه و در خصوص برخورد آموزشی ضعیف هستند.

من خودم چندین مورد دیده‌ام. مثلا بچه‌ها با هم شوخی کرده‌اند که گزارش آن اتفاق را داده‌ام و گفتم که بهتر است ورک‌شاپی برگزار کنیم که برگزار شد و می‌کنند و این قضیه برایشان خیلی مهم است. پدر و مادر ها را هم می‌خواهند به آنها می‌گویند که چنین اتفاقی افتاده است.

ولی به طور کلی چیزی اینجا هست که برای خود من هم عجیب بود. مردم اینجا در حوزه پوشش خیلی راحت هستند. برای من ایرانی اینکه مثلا پدر و مادر دانش‌آموزان با این تیپ بیایند و در مکانی عمومی مثل مدرسه و خیابان ظاهر شوند، خیلی عجیب بود. می‌خواهم بگویم که این قضیه پوشش و این‌ها برایشان عادی است. یعنی پوشش‌های خیلی باز برایشان، چه بزرگ‌ترها و چه بچه‌ها خیلی خیلی عادی است. مثلا چندی پیش روز بچه‌های آفریقا بود و ما در مدرسه جشن داشتیم. مجری یک دانش‌آموز کلاس هشتمی بود، با تیپ مهمانی و کوتاه‌ترین لباس ممکن و باز و با پاشنه بلند. در صورتی که وقتی من ایران بودم و قرار بود مجری برنامه‌ای باشم، باید حجابم کامل می‌بود. وگرنه ناظم مدرسه به من مرتبا تذکر می‌داد. وقتی هم که این دختر خانم مجری با این تیپ بر روی صحنه آمد، همه برایش کف زدند. می‌خواهم بگویم که این قضیه پوشش در این کشور مسئله حل شده‌ای است.

البته اینجا چون مدرسه خصوصی است، با کوچک‌ترین مشکلی سعی می‌کنند راه‌حلی برایش پیدا کنند. مثلا وقتی من وارد کلاس شدم و دیدم دو تا از بچه‌ها دارند هم را می‌بوسند، گزارش دادم که چنین اتفاقی افتاده و باید (با توجه به کوچک بودن بچه‌ها) فکری برایشان کرد. از آن پس بود که در خصوص آموزش جنسی کلاس‌ها و ورک‌شاپ‌هایی برگزار شد.

آیا در مورد جامعه‌ی رنگین‌کمانی‌ها یا همان ال‌جی‌بی‌تی‌ها هم به بچه‌ها آموزشی داده می‌شود؟
این مسئله برایشان تابو نیست. همجنسگرایی در این کشور جرم نیست. ال‌جی‌بی‌تی‌های بوتسوانا جامعه خودشان را دارند. در ایران این مسئله جرم است و امکان صحبت کردن در موردش نیست. ولی اینجا جرم نیست و آزاد است. البته حق ازدواج ندارند. بوتسوانا کشوری کوچک با جامعه ال‌جی‌بی‌تی کوچکی است.

می‌خواهم بدانم که آیا در مدارس این مسئله و آشنایی با آن به دانش‌آموزان آموزش داده می‌شود؟
به آن شکل جدی خیر. ولی می‌دانم که در ورک‌شاپ‌هایی که در مورد بهداشت جنسی است، در مورد این مسائل صحبت می‌شود. ولی به بچه‌های بالای ده سال نه کوچک‌تر.

در مورد دعا کردن بچه‌ها در آغاز مراسم‌ها صحبت کردید. جامعه بوتسوانا چقدر مذهبی است؟
خیلی مذهبی است. هفتاد درصد مردم بوتسوانا مسیحی کاتولیک هستند. مدرسه ما بین‌المللی است و از همه ادیان در آن حضور دارند. به ما در مدرسه چطور دعا کردن را آموزش نداده‌اند. من وقتی وارد این مدرسه در بوتسوانا شدم، گفتند که ایشان جدید هستند و دعای امروز را ایشان بخوانند. من نمی‌دانستم چه باید بگویم. فقط چند بیت شعر از سعدی خواندم که مسئله بگذرد. واقعا اصلا نمی‌دانستم که چه باید بگویم. ولی مردم خیلی مذهبی هستند.

این مذهبی بودن مردم چطور در مدرسه نمود داشته و مدیریت می‌شود؟ آیا آموزش دینی در مدرسه وجود دارد؟
پرسش خوبی است. من خودم برگه‌های دینی‌شان را برای دو ترم تحصیلی تصحیح کرده‌ام. سوالات خیلی برایم جالب بود. از همه ادیان سوال پرسیده می‌شود. در ایران در مثلا درس دین و زندگی خیلی کوتاه در خصوص ادیان ابراهیمی صحبت می‌شود و بعد همه‌چیز در مورد اسلام بود. اینجا این‌طور نیست. اینجا با اینکه اکثریت مسیحی هستند، ولی مسائل و تعالیم مسیحیت در کلیساست. مدرسه فرق می‌کند. در مدرسه می‌گویند که ما کلی دین در دنیا داریم. و آنها را توضیح می‌دهد. مثلا می‌گویند که مسلمانان، بهائیان، مسیحیان، پیروان کنفسیوس، هندوها، بودایی‌ها، سیک‌ها و بقیه ادیان هستند. در شهر ما هفت معبد هندی‌ها است که شامل سیک‌ها، هندوها و بودایی‌ها می‌شود. همچنین دو معبد چینی هم هست. همچنین در مورد ادیان آفریقایی صحبت می‌شود. همه این‌ها را آموزش می‌دهد. مقطع به مقطع هم این‌ها را مفصل‌تر طرح می‌کنند. مثلا من خودم تا زمانی که یوگا نکرده بودم، نمی‌دانستم که این اُم که می‌گویند به چه معناست. بعد در سنین ۲۶ و ۲۷ سالگی که به سراع این قضیه رفتم فهمیدم که این به چه معناست. در صورتی که بچه‌ها در مدرسه در اینجا این مسائل را با جزئیات می‌آموزند. جالب هم این است که دانستن در خصوص مذهب برایشان بسیار مهم است. نمرات درس دینی‌شان هم بالاست. این درس هم اختیاری است. یعنی اگر پدر و مادری بگوید که من دوست ندارم فرزندم سر کلاس دینی بنشیند، مدرسه این را قبول می‌کند و درس دینی را برای این دانش‌آموز حذف می‌کند. ولی این‌طور بگویم که ۹۹ درصد سر کلاس درس دینی می‌نشینند.

آیا این تدریس دینی صرفا توصیفی و با هدف آموزش بی‌طرف ادیان است و یا نگاه تجویزی به نفع دینی خاص هم دارد؟
کاملا بی‌طرف است. دو معلم دینی که در مدرسه داریم که هر دو کشیش هستند. ولی با توجه به سوالاتی که من در برگه‌های امتحانی دیدم و همچنین با توجه به اینکه من کتاب‌های درسی بچه‌ها از جمله درس دینی‌شان را می‌خوانم تا بتوانم به پرسش‌های آنان پاسخ بدهم، می‌توانم بگویم که اصلا سمت‌گیری در این آموزش به سوی دینی خاص نیست. سوالات امتحانی هم خیلی با جزئیات است و در آنها برخورد توصیفی با ادیان است.

برخورد خانواده‌ها با این آموزش دین به چه صورت است؟ با توجه به اینکه پدر و مادر دانش‌آموز خود تعلقی به دینی خاص دارند.
خانواده‌ها اصلا با این قضیه مشکلی ندارند. اما اگر مشکلی داشته باشند، همان‌طور که گفتم با توجه به اینکه این درس اختیاری است، می‌گوید که من نمی‌خواهم فرزندم در این کلاس باشد. اما در مورد خود مردم بوتسوانا می‌توانم بگویم که راحت می‌شود با آنها بحث دینی کرد. خیلی هم احترام می‌گذارند. ولی راه خودشان را می‌روند. یعنی این‌طور نیست که بگوید حالا که تو داری در مورد فلان دین با من صحبت می‌کنی، می‌خواهی مرا به آن سمت بکشانی. نه اصلا چنین دیدگاهی ندارند.

آیا امکان تبلیغ در مدرسه هست؟
بله. کاملا امکانش هست.

خب این امکان تبلیغ در مدرسه میان دانش‌آموزان درگیری ایجاد نمی‌کند؟
خیر. ما در مدرسه، خانه‌ای به سبک سنتی بوتسوانایی داریم که با کاهگل و مانند این‌ها درست شده. یک نفر که اطلاعات دینی‌اش خیلی زیاد است و کشیش و مانند این‌ها هم نیست، در آنجا هست. در کل این اتاق سمبل‌های ادیان مختلف وجود دارد. از صلیب تا اسم الله و همچنین خدایان هندی و مانند آنها. همچنین کتب مقدس مربوط به ادیان مختلف در این‌جا هست. اگر کسی بخواهد بحث دینی بکند، از دانش آموز تا والدین آنها و دیگران می‌توانند آنجا بروند و بحث دینی بکنند.

من اینجا چیزی که درگیری مذهبی باشد نه دیده و نه شنیده‌ام. چون مردم در اینجا با آغوش باز پذیرای ادیان مختلف هستند. در شهر ما سه مسجد وجود دارد که متعلق به هندی‌های مسلمان است. ما اینجا معلم هندی داریم که مسلمان است. معلم مسلمان با حجاب داریم. دانش‌آموز مسلمان هم داریم.

دولت در اینجا به هر دینی اجازه تبلیغ می‌دهد. اصلا چیزی به نام جنگ بین ادیان در این کشور وجود ندارد.

این روش مواجه شدن با ادیان مختلف در مدارس دولتی هم به همین صورت است؟
بله در مدارس دولتی هم به همین صورت است. یک نکته جالب است. مثلا شما وارد این کشور شده و اقامت سه ساله یا ده ساله کاری گرفته‌اید. وقتی می‌خواهید بروید پاسپورت بگیرید – این چیزی است که بارها و بارها شنیده‌ام – یکی از فعالیت‌هایی که برای آنها مهم است این است که شما چقدر دین و اعتقادتان برای جامعه مفید بوده است. مثلا چقدر به فقرای اینجا کمک کرده‌اید و یا به فقرای اینجا درس داده‌اید. چقدر فعالیتی مفید به حال جامعه اینجا کرده‌اید. این مهم و تاثیرگذار است و یک پوئن مثبت است.

جایگاه معلم در جامعه بوتسوانا به چه صورت است؟
خیلی خوب است. هم حقوق خوبی دارد و هم دیدگاه آدم‌ها نسبت به یک معلم به دید یک آدم خیلی باسواد است. یعنی این فرد رفته و حسابی درس خوانده و معلم شده. واقعا به معلم‌ها احترام می‌گذارند. می‌شود با افتخار در اینجا بگویی که معلم هستی. من حقوق خوانده‌ام و خانواده من دوست داشتند که وکیل بشوم. اما من تغییر مسیر دادم. اما در مقابل برخی از آشنایان وقتی می‌شنیدند که من اینجا معلم شده‌ام می‌گفتند که اگر بیشتر تلاش کنی، بیشتر موفق می‌شوی! یعنی جایگاهت پایین است و با لحنی که مثلا اگر معلم نمی‌شدی پس چه می‌شدی! ولی من احساس خوبی دارم از اینکه معلم هستم و هم اینکه این معلمی اعتباری به انسان می‌دهد. مثلا در ایران وقتی می‌خواهند کسی را صدا بزنند می‌گویند دکتر یا مهندس فلانی. اینجا معلمی در همین سطح است. مثلا وقتی کسی می‌خواهد مرا به دوستش معرفی کند، از عنوان معلم در ابتدای نامم استفاده می‌کند. اگر چنین کاری هم نکند ممکن این به طرف بر بخورد. در این حد در عرف و فرهنگ این‌ها معلم جایگاه دارد.

به لحاظ مالی و حقوق و مزایا چطور؟
مدارس دولتی حقوق بسیار بیشتری نسبت به مدارس خصوصی دارند. معلم‌ها هم بر اساس سابقه و مدرک و آنچه تدریس می‌کنند حقوق می‌گیرند. ولی معلمان از میانگین جامعه بالاتر حقوق می‌گیرند و حقوق خوبی دارند.

FacebookTwitterاشتراک گذاری



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44471

جامعه شناسی سلامت روان زنان/ الهه امانی

ماهنامه خط صلح – رویکردهای جامعه شناسی و‌ روان شناسی در مورد سلامت روان اساسا متفاوت می‌باشند. برخلاف دیدگاه‌های روان شناسی و بیولوژیکی که به خصوصیات شخصی و ویژگی‌های مغزی افراد می‌پردازند، جامعه شناسان بر تاثیر شرایط اجتماعی بر سلامت روان و بیماری‌های روانی تمرکز می‌کنند. تاکید متمایز رویکردهای جامعه شناسی بر این است که فرآیندهایی مانند زندگی، شرایط اجتماعی و نقش‌های اجتماعی، ساختارهای اجتماعی و باورهای جمعی فرهنگی بر حالات روحی افراد و‌ سلامت روان تاثیرگذار می‌باشند. به عبارتی آن چه سلامت روان افراد را شکل می‌بخشد فقط به شخصیت یا نرون‌های (Nuron) مغزی افراد بستگی ندارد بلکه به شرایط اجتماعی که با آن روبه‌رو هستند بستگی دارد و این شرایط در گروه‌های اجتماعی، جوامع و دوره‌های تاریخی مختلف متفاوت است.

برخی از این تاثیرات اجتماعی مهم شامل وقایع زندگی پر استرس است که افراد با آن روبه‌رو می‌شوند. این حوادث در برهه‌هایی از زندگی فرد سبب افت روانی می‌گردد. از جمله این حوادث، موارد طلاق، از دست دادن شغل، بیماری‌های شدید در مورد خود فرد یا عزیزان، از دست دادن افرادی که به آن‌ها نزدیکی و علاقه وجود دارد. خشونت، بلایای طبیعی، جنگ، تهدید و هراس از وقوع جنگ، سوءاستفاده جنسی و جسمی در دوران ‌کودکی نیز از جمله عواملی هستند که پیامدهای روانی زیادی دارند و هر چقدر تعداد این وقایع و بار آن سنگین‌تر باشد آسیب پذیری سلامت روان بیشتر است.

برخی دیگر از دلایل اجتماعی که باعث آسیب روانی می‌گردد، چون عوامل ذکر شده در بالا نبوده بلکه در بافت روزمره زندگی افراد قرار دارد. در یک زمان با برهه خاص ظاهر نشده بلکه ریشه در زندگی ‌مداوم و روزمره افراد دارد. به عنوان مثال افرادی که در محیط‌هایی زندگی می‌کنند که نرخ بالای فقر، بی‌ثباتی، عدم امنیت، جرم و جنایت، خانه‌های درهم شکسته و خانواده‌های از بین رفته زندگی می‌کنند احتمالا دارای پریشانی روانی زیادی هستند (راس ۲۰۰۰). ازدواج‌های پرتنش، خشونت‌های مستمر خانوادگی، شرایط ظالمانه کار، تبعیضات، عدم وجود آزادی‌های اولیه در جوامع بسته و برای جوانان و کودکان والدین غیرمعقول و باارزش‌های ناسالم از دیگر شرایط پایداری هستند که به طور روزمره شوق حیات را از انسان‌ها می‌رباید و فرسودگی روانی را سبب می‌گردد. این شرایط به ویژگی‌های بیولوژیکی و روان شناختی افراد بستگی ندارد و برخی از جامعه شناسان معتقد هستند که هزینه آسیب‌های روانی آن می‌تواند سنگین‌تر از عوامل بیولوژیکی و روان شناختی باشد.

برخی از عواملی که سبب می‌گردد که افراد به روش‌های مختلف به مشکلات عاطفی و روانی پاسخ دهند شامل ویژگی‌هایی اجتماعی مانند جنسیت، قومیت، سن و تحصیلات است. جنبه‌های دیگر در واکنش به مشکلات روانی مربوط به ارزش‌های فرهنگی است که در ارتباط با اختلالات و بیماری‌های روانی است. به عنوان مثال تفاوت زیادی وجود دارد بین جوامعی که فرهنگ مسلط بر آن بیماران روانی را با انگ‌های اجتماعی به طور مضاعف مورد آسیب قرار می‌دهند و جوامعی که سلامت روانی افراد جامعه از اولویت برخوردار است و افراد بیمار از حمایت‌های گروهی و برخورداری از شرایط اجتماعی هستند که در آن دسترسی، کیفیت، نوع و میزان مراقبت‌های بهداشت روانی مورد توجه خاص قرار می‌گیرد.

از نظر جامعه شناسی سلامت روان و ضریب احتمال بیماری روانی بستگی به آن دارد که افراد به چه گروه اجتماعی تعلق داشته، در چه دوره تاریخی و چه جامعه‌ای زندگی می‌کنند، دارای چه ارزش‌های فرهنگی هستند، چه احساسی نسبت به هویت اجتماعی و گروهی خود دارند.

همچنین جامعه شناسان و پژوهش‌های آنان در زمینه سلامت روان تاکید بر این امر دارد که اختلالات روانی به چندین شاخص از جمله میزان ادغام اجتماعی، نابرابری‌های اجتماعی و اعتقادات و باورهای گروهی بستگی دارد.

امیل دورکیم (Emile Durkhiem) و کتاب وی “خودکشی” اولین مطالعه جامعه شناسی درمورد سلامت روان تلقی می‌گردد (دورکیم ۱۸۹۷-۱۹۵۱). او بر این عقیده بود که ماهیت ارتباطات مردم با یکدیگر و با نهادهای اجتماعی احتمال خودکشی آن‌ها را شکل می‌بخشد.

پژوهش‌های امیل دورکیم بر این دریافت تاکید داشت که افراد منزوی بیشتر از افراد با روابط اجتماعی، افراد غیرمتاهل بیشتر از افراد متاهل و افراد بدون فرزند بیشتر از افراد با فرزند دست به خودکشی می‌زنند زیرا از میزان ادغام اجتماعی کمتری برخوردارند. همچنین مطالعات و‌ پژوهش‌های وی که روی کشورهای اروپایی تمرکز داشت نشان داد که افراد معدودتری در دوران جنگ و انقلاب‌ها به دلیل پررنگ بودن تجارب اجتماعی و مشترک افراد و حس تعلق اجتماعی و ادغام اجتماعی دست به خودکشی می‌زنند.

علاوه بر ادغام و تعلق اجتماعی، طبقات اجتماعی که دربرگیرنده تعاملات دربرگیرنده قدرت موقعیت اجتماعی، منابع اقتصادی است بر سلامت روانی تاثیرگذار است.

فقر اقتصادی نه تنها شامل محرومیت اقتصادی بلکه دربرگیرنده شرایط کار نامناسب و نامطلوب، حس مورد استثمار واقع شدن نیز است. لازم به تذکر است که فقر اقتصادی مفهومی مطلق نیست بلکه “نسبی” است و در مقایسه با سایر افراد گروه اجتماعی، حس فرد و سلامت روان فرد را مورد تاثیر قرار می‌دهد. برای مثال یک ورزشکار که از حقوق بالایی نیز برخوردار باشد چنانچه حس کند که نسبت به سایر افراد تیم از موفقیت اقتصادی مطلوب برخوردار نیست می‌تواند افت روانی داشته باشد. در حالی که فردی از خانواده تهیدستی که احساس کند از امتیازات برجسته‌ای نسبت به سایر افراد‌ گروه اجتماعی برخوردار است می‌تواند از سلامت روانی مناسبی برخوردار باشد.

سومین شاخص جامعه شناسی سلامت روان در کنار ادغام اجتماعی و طبقات اجتماعی، ارزش‌های فرهنگی است که به زندگی فرد معنی می‌بخشد. تعلق به گروه‌های اجتماعی که اهداف مشخص و قابل دستیابی دارند، می‌تواند تاثیرات مثبت بر سلامت روان افراد داشته باشد. این مفهوم هم در مورد گروه‌های اجتماعی است و هم فرهنگ مسلط و باورهای جمعی در جامعه. در مورد گروه‌های اجتماعی همانگونه که اهداف قابل دستیابی می‌تواند تقویت کننده سلامت روان افراد گردد، چنانچه فرهنگ گروه یا فرهنگ در جامعه در افراد انتظاراتی به وجود آورد که افراد نتوانند آن را تحقق بخشند موجب دلسردی و اختلالات روانی از جمله سرخوردگی و افسردگی گردد. برای مثال در فرهنگ آمریکا به طرز سنتی این امر که همه افراد صرف نظر از پیشینه طبقاتی خود می‌توانند موفقیت‌های اجتماعی و اقتصادی بالا را کسب کنند. (مرتون ۱۹۳۸-۱۹۶۸) در بافت فرهنگی تاریخی این جامعه وجود دارد. در چنین گفتمانی کسانی که نتوانند اهداف خود را تحقق بخشند و به علت تبعیضات ساختاری که محدودیت‌هایی را برای تعدادی از افراد جامعه به وجود می‌آورد به موفقیت‌های اجتماعی و اقتصادی دست یابند خود را مورد سرزنش قرار می‌دهند نه فرهنگ و گفتمانی را که این فرضیه را به مثابه فرهنگ غالب بر جامعه مسلط ساخته.

به طور کلی ارزش‌های فرهنگی که سبب انسجام گروهی گردیده و به زندگی افراد معنی می‌بخشد برای سلامت روان افراد مهم است. این ارزش‌ها از ویژگی‌های بیولوژیکی و روان شناختی نیستند بلکه خصوصیات اجتماعی می‌باشند.

سلامت روان و زنان

پاندومی کرونا تکان شدیدی بود بر ساختار قدرت جنسیتی بر زنان و اقتصاد جوامع بشری. از یک سو تکیه جوامع در صف مقدم مبارزه با این اپیدمی قرار داشتند. از سوی دیگر نابرابری‌های دیرپای ساختاری را در عرصه‌های مختلف از بهداشت تا اقتصاد، از امنیت تا حمایت‌های اجتماعی را برملا ساخت. در برهه‌های بحرانی تاریخ، که منابع اندک و توان ساختارها محدود است زنان و دختران بیش‌تر از همیشه به حاشیه رانده می‌شوند و فرایندهای آن بر دوش زنان سنگینی می‌کند و حقوق و دستاوردهایی که به یمن مبارزات زنان کسب گردیده را در ورطه خطر قرار می‌گیرید. در چنین بحران‌های فراگیری چون کرونا نه تنها چاره جویی مصیبت‌ها باید صورت گیرید بلکه تلاش‌های اجتماعی دربرگیرنده ساختن آینده‌ای است که جوامع مقاوم‌تر که حقوق و شرایط اجتماعی و اقتصادی زنان و سایر بخش‌های فرودست جوامع را محافظت کند و نیز باید سازمان داده شود.

در خلال قریب به ۱۸ ماه گذشته نه تنها خشونت علیه زنان رشدی تصاعدی داشته، نه تنها بار گران رکود اقتصادی عمدتا بر دوش زنان است بلکه عرصه سلامت روان زنان نیز به شدت افت داشته است. پاندمی کرونا احتمال بدتر شدن سلامت روانی زنان را سه برابر نموده و بیست و هفت درصد از زنان از فزونی مشکلات مرتبط به بیماری‌های روانی گزارش داده‌اند. این درحالی‌ست که این رقم در بین مردان ده درصد است. پنجاه و پنج درصد از زنان در سطح جهان و سی و چهار درصد از مردان از کاهش درآمد و آینده نامعلوم اقتصادی نگران بوده. افت سلامت روانی زنان در دوران پاندمی کرونا یکی از ابعاد و فرآیندهای این بحران است که بازتاب آن به طور کامل برآمد ننموده است.

در سطح جهان زنان بیشتر از مردان با اختلالات روانی دست به گریبان هستند. علاوه بر مولفه‌های بیولوژیکی در مورد زنان از دوران بلوغ و نوجوانی و تکامل جنسی گرفته تا دوران بارداری، زایمان، شیردهی، پس از بارداری و دوران یائسگی که هر یک از نظر بیولوژیکی می‌تواند زمینه‌های سلامت روان را تاثیر گذارد و علم پزشکی در زمینه ابعاد این تاثیرات و درک عمیق از آنان گام‌های برجسته‌ای برداشته است، فاکتورهای اجتماعی، عوامل فرهنگی و از دیدگاه جامعه شناسی سلامت روان، دلایل گوناگونی برای آسیب پذیری زنان وجود دارد. از این رو میزان بالاتر افسردگی زنان در سطح جهان فقط دلایل بیولوژیکی ندارد بلکه مناسبات قدرت پدر مرد سالاری، تبعیضات جنسی جنسیتی، موقعیت فرودست زنان در جامعه، خشونت علیه زنان زمینه ساز آسیب پذیری روانی را در زنان برجسته می‌کند.

اگر چه بسیاری از مردان اقلیت‌های جنسیتی به میزان فزون‌تری از مردان از استرس و فشارهای عصبی ناشی از فرودستی اقتصادی در نظام طبقاتی و تبعیضات اجتماعی، قومی، مذهبی و سنی رنج برده اما زمینه‌های آن بسیار کمرنگ‌تر از آسیب پذیری زنان است.

جامعه شناسی سلامت روان در مورد زنان به موارد زیر به مثابه زیر ساخت‌هایی که آسیب پذیری زنان را بیشتر از مردان می‌نماید تاکید دارند.

۱. مناسبات قدرت پدر مرد سالاری _ پژوهش‌های علوم اجتماعی بر این امر تاکید دارند که شکاف‌ جنسیتی یکی از شاخص‌های تاثیرگذار بر سلامت روان زنان است.

۲. فقر اقتصادی یکی دیگر از زمینه‌های آسیب پذیری روانی زنان است. فقر سبب نگرانی از آینده عدم اطمینان به فردای زندگی، عدم دسترسی به مراقبت‌های بهداشتی از جمله بهداشت روان، مشاغل بدون ثبات، شرایط سخت اشتغال، عدم وجود مزد برابر و کافی در برابر کار برابر از چالش‌های فقر اقتصادی هستند که بر سلامت روان زنان تاثیر گذاشته.

۳. عدم مشارکت اقتصادی و اشتغال _ عدم استقلال اقتصادی برای زنان سبب افت عزت نفس، احساس عدم کنترل و اراده نسبت به زندگی، وابستگی اقتصادی در مناسبات زندگی زناشویی ناسالم از زمینه‌های آسیب پذیر برای زنان غیرشاغل در کنار عدم ارزش نهادن به نقش زنان و کارهای خانگی به مثابه بخشی از تولید ناخالص ملی که تنها ارزش مصرف دانسته نه مبادله است.

اگر چه بیکاری مصائب خود را دارد اما زنان شاغل نیز در بسیاری از کشورها به ویژه کشورهایی که شکاف جنسی از نظر اجتماعی و فرهنگی زیاد است و زنان از حمایت‌های اجتماعی برخوردار نیستند با زمینه‌های آسیب‌های روانی مواجه هستند. از جمله این زمینه‌ها کار در فضای عمومی در کنار تقسیم کار جنسیتی در فضای خصوصی، مسئولیت نگهداری از کودکان و افراد کهنسال خانواده، نگهداری از افراد بیمار در خانواده (این امر به ویژه در دوران پاندمی کرونا بسیار مطرح است) است. زنانی که لایه‌های گوناگون ستم را بر دوش دارند چون زنان سرپرست خانواده زنانی که مجبور به اشتغال در چند شغل هستند، زنانی که از اقلیت‌های قومی، جنسی و مذهبی بوده و‌ زنان کهنسال از زمینه‌های پررنگ‌تر اختلالا‌ت روانی می‌توانند برخوردار شوند.

۴. اذیت و آزارهای جنسی جنسیتی، خشونت در حوزه خصوصی و عمومی از زمینه‌های مهم آسیب‌های روانی زنان است. زنانی که به دلایل فوق دچار بیماری افسردگی هستند در بسیاری از موارد از زمینه‌های دیگر آسیب‌های روانی چون اضطراب، اختلالات در اشتها، بی‌اشتهایی یا پرخوری و مصرف مواد مخدر و الکل نیز رنج می‌برند.

انگ زنی اجتماعی در مورد بیماران روانی اگر چه در بسیاری از جوامع سنتی وجود دارد اما بار آن در کنار تبعیضات جنسی جنسیتی برای زنان گران‌تر است.

زنان در ایران و سلامت روان در ایران

گفتمان سلامت روان به ویژه در مورد زنان یکی از گفتمان‌هایی است که در خلال ۴۲ سال گذشته همپای سایر جوامع گام‌های مثبت چندانی برنداشته است. تشدید تضادهای طبقاتی، شکاف جنسیتی گسترده، سایه سنگین واپسگرایی در جهت تقویت مولفه‌های جامعه سنتی در زمینه نقش‌های اجتماعی زنان، مشارکت اقتصادی و تقسیم کار جنسیتی، سلامت روان زنان جامعه را با چالش‌های جدی مواجه نموده و دولت تعهدات خود را نسبت به سلامت روان جامعه به ویژه زنان انجام نداده است و نگرانی‌های جدی در زمینه سلامت روان زنان به ویژه تاثیراتی که در کانون خانواده داشته وجود دارد. سر مقاله نشریه دنیای اقتصاد سال ۱۳۹۷ اعلام می‌نماید که ۱۲/۵ میلیون ایرانی حداقل از یک اختلال روانی رنج می‌برند و میزان شیوع اختلالات روانی در کشور را ۲۳/۶ درصد اعلام نموده که دربرگیرنده گروه سنی ۱۵ تا ۶۴ سال است. در ایران به ازای هر ۴۵ هزار نفر یک روانپزشک وجود دارد. درحالی‌که در کشورهای پیشرفته ۱۰ درصد بودجه به طور متوسط به سلامت روان اختصاص داده می‌شود. در ایران این رقم ۶/۳ دهم درصد است و سلامت روان جامعه از اولویت برخوردار نیست. سواد سلامت روان بسیار نازل است و این سبب می‌گردد که از امکانات محدود نیز به گاه استفاده‌های موثر صورت نگیرید. هیچ تحقیق جامع و سراسری در زمینه سلامت روان و مولفه‌های آن صورت نگرفته. در ایران شکاف بین زنان تحصیل کرده و مشارکت اقتصادی آنان قریب به ۵۰ درصد است.

زنان مجرد و تحصیل کرده از تبعیضات فزون‌تری در زمینه اشتغال نسبت به سایر زنان رنج برده، قوانین حمایتی در مورد خشونت علیه زنان در حوزه خصوصی و عمومی یا وجود نداشته و یا قوانین واپسگرایی که وجود داشته از جمله حداقل سن ازدواج اساسا به صورت موثر اجرا نمی‌گردد و تعداد ازدواج‌های زیر سن قانونی که حقوق کودک را در ایران نقض می‌کند، بیانگر این امر است. رسانه‌های ایران نمونه‌های متعددی از مباحث این که چرا دولت خروجی‌هایی برای ازدواج دختران زیر ۱۳ سال قرار می‌دهد، در بر دارند.

خودکشی هر ساله ۵ درصد در ایران افزایش یافته و تنها در سال ۱۳۹۷، ۱۰۰ هزار اقدام به خودکشی به صورت رسمی در ایران ثبت گردیده، خودکشی دختران به ویژه خودکشی دختران جوان، در بسیاری از موارد زیر ۱۸ سال و در سال ۱۳۹۹ شاهد خودکشی‌های زیر ۱۵ سال بوده‌ایم و روند نازل شدن سن خودکشی در ایران روندی بسیار تاثربار و نگران کننده است.

از منظر جامعه شناسی بهداشت روان، ناامیدی نسبت به آینده یکی از مهم‌ترین عوامل فشار روانی محسوب می‌گردد و دلایل خودکشی بیشتر از آن که بر پایه تصمیم فردی یا وضعیت روانی باشد از ساختار ناکارآمد سیاسی، اجتماعی در ایران نشات می‌گیرد. خودسوزی زنان به ویژه در مناطق مرزی از جمله کردستان، سیستان و بلوچستان و خوزستان نه به معنای تمایل به مرگ بلکه فریادی است برای درخواست کمک و توجه کردن دیگران به مشکلاتشان. همچنین موارد رسانه‌ای شده متعددی از قتل‌های ناموسی است که زیر پرده خودکشی با قرص برنج صورت می‌گیرید. خودسوزی زنان چه امر اعتراضی باشد مانند خودکشی هما دارابی و چه نباشد امری طبقاتی و جنسیتی است.

از آن جا که بیکاری یکی از زمینه‌های آسیب پذیری روانی است، لازم به یادآوری است که درصد افت تعداد زنان شاغل در ایران از پاییز ۱۳۹۸ تا پاییز ۱۳۹۹ یعنی در طول یک سال اول پاندمی کرونا ۱۴ برابر مردان بوده است و از هر شش زن شاغل یکی شغلش را از دست داده است.

این افت دربرگیرنده این واقعیت است که زنان شاغل در بخش غیررسمی اقتصاد و مشاغلی فصلی و نیمه وقت و در بخش‌هایی تمرکز داشته که به دلیل پاندمی دچار رکود گردیده‌اند چون خانه‌های سالمندان، مهد کودک‌ها، مدارس، تولید مواد غذایی و خدمات و غیره.

از طرف صندوق بین المللی پول پیش بینی می‌شود که نرخ بیکاری در ایران تا سال ۲۰۲۴ به ۱۹/۴ درصد خواهد رسید.

در پایان سلامت روان جامعه و به ویژه سلامت روان زنان اهمیت ویژه‌ای دارد که متاسفانه از اولویت‌های بودجه‌ای و سیاست‌های دولت‌های گوناگون در خلال دهه‌های گذشته برخوردار نبوده و در کنار سایر چالش‌ها تبعیضات اقتصادی، اجتماعی ایران را در شاخص “شادمانی” جهانی در رده ۱۱۸ از ۱۵۳ کشور در سال ۲۰۲۱ قرار می‌دهد. شادترین کشورها، کشورهایی هستند که شکاف جنسیتی پایین‌ترین میزان است و سه کشور در صدر لیست شادترین کشورها فنلاند، دانمارک و سوییس می‌باشند.

باشد تا فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم.

FacebookTwitterاشتراک گذاری



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44469

شلیر و مهتاب قادرنژاد توسط اداره اطلاعات احضار و بازجویی شدند

شلیر و مهتاب قادرنژاد، دو شهروند کُرد اهل شهرستان اشنویه توسط اداره اطلاعات احضار و بازجویی شدند.

این دو شهروند که نسبت خواهری با هم دارند، روز چهارشنبه ۲ تیرماه ۱۴۰۰، توسط اداره اطلاعات شهرستان اشنویه احضار شده و مورد بازجویی قرار گرفتند.

شلیر و مهتاب قادرنژاد پس از احضار توسط ماموران اداره اطلاعات اشنویه، ساعاتی مورد بازجویی قرار گرفته و سپس آزاد شدند.

گفته شده، احضار و بازجویی این شهروندان در خصوص “همکاری با یکی از احزاب مخالف نظام” صورت گرفته است.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی به نقل از مرکز دموکراسی و حقوق بشر کردستان، شلیر و مهتاب قادرنژاد از اهالی روستای نلیوان در توابع اشنویه واقع در استان آذربایجان غربی هستند.

این مطلب را به دیگران برسانید



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44466

تداوم بازداشت و بلاتکلیفی سینا کمالی و درسا دهقانی، شهروندان بهایی

درسا دهقانی و سینا کمالى سروستانی دو شهروند بهایی ساکن شیراز با گذشت دو هفته از بازداشت کماکان در مکانی نامعلوم و در وضعیت بلاتکلیف به سر می برند.

به گزارش کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی، درسا دهقانی و سینا کمالى سروستانی که در روز دوشنبه ۲۴ خردادماه ۱۴۰۰، به صورت جداگانه توسط ماموران اطلاعات سپاه بازداشت شدند، امروز یکشنبه ۶ تیرماه ۱۴۰۰، با گذشت دو هفته از بازداشت همچنان در مکانی نامعلوم نگهداری و در وضعیتی مبهم به سر می برند.

یک منبع نزدیک به خانواده این دو شهروند بهایی گفته است؛ این شهروندان از زمان بازداشت تماس های تلفنی کوتاهی با خانواده خود داشته اند.

این منبع افزوده است شیوه صحبت کردن این دو شهروند در تماس های تلفنی کوتاه آنها با خانواده نشان از فشارهای روحی و جسمی وارد بر آنان است.

همچنین عدم پاسخگویی نهادهای امنیتی در خصوص وضعیت درسا دهقانی و سینا کمالى و محل نگهداری آنها نگرانی خانواده و نزدیکان این شهروندان بهایی را در خصوص سرنوشت شان افزایش داده است.

درسا دهقانی شهروند بهایی ساکن شیراز نیز، عصر روز دوشنبه ۲۴ خردادماه ۱۴۰۰، توسط ماموران اطلاعات سپاه در ایستگاه قطار این شهر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

نیروهای امنیتی پس از بازداشت به همراه خانم دهقانی به محل سکونت او رفته و ضمن تفتیش منزل برخی از لوازم شخصی وی را ضبط کرده و با خود برده اند.

سینا کمالى دیگر شهروند بهایی ساکن شیراز، روز دوشنبه ۲۴ خردادماه ۱۴۰۰، توسط ماموران اطلاعات سپاه در مقابل منزل شخصی خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.

گفته شده ماموران پیش از بازداشت ضمن تفتیش منزل آقای کمالى، تعدادی از لوازم شخصی او را ضبط کرده و با خود برده اند.

قانون اساسی جمهوری اسلامی، بهاییت را به عنوان دین یا مذهب به رسمیت نمی‌شناسد.

بهاییان ایران از حقوق اولیه ای چون حق تحصیل و کار و برگزاری آزادانه مراسم و اعیاد مذهبی محروم‌اند.

بازداشت و زندانی کردن بهاییان نیز در طول چهار دهه ادامه داشته است.

تعدادی از رهبران و باورمندان به بهاییت نیز در سال‌های ابتدایی استقرار جمهوری اسلامی، اعدام و اموال آنان مصادره شد.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44463

از حضور زنان در مراسم سالروز بمباران شیمیایی سردشت ممانعت به عمل آمد

هه‌نگاو: مسئولان برگزارکننده مراسم سی و چهارمین سالگرد یاد و خاطره جانباختگان و قربانیان بمباران شیمیایی شهر سردشت توسط حکومت وقت عراق از حضور زنان ممانعت به عمل آوردند.از حضور زنان در مراسم سالروز بمباران شیمیایی سردشت ممانعت به عمل آمد

برپایه گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، روز دوشنبه ۷ تیر ۱۴۰۰ (۲۸ ژوئن ۲۰۲۱)، به مناسبت یاد و خاطره جانباختگان و قربانیان بمباران شیمیایی شهر سردشت در سال ۱۳۶۶ خورشیدی (۱۹۸۷ میلادی) در مسجد جامع شهر سردشت مراسم ویژه‌ای برگزار گردید.

به گفته یک منبع مطلع، ماموران امنیتی و اعضای برگزار کننده این مراسم به دستور اقصی نخشی‌پور، فرماندار سردشت مانع از ورود شماری از فعالین زن به داخل مسجد شده‌اند که به منظور شرکت در این مراسم به آنجا رفته بودند.

روز یک‌شنبه ۷ تیر ۱۳۶۶ (۲۸ ژوئن ۱۹۸۷)، جنگنده‌های حکومت بعث عراق شهر سردشت را بمباران شیمایی کردند که در این بمباران ١١١ شهروند جانباختند و بیش از ۸۰۰۰ شهروند دیگر نیز زخمی شدند که تاکنون نیز از آثار و عوارض شیمیایی رنج می‌برند.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44460

وکیل فرزانه زیلابی: روی پرونده، تیک محرمانه بود/ صدور قرار جلب به دادرسی در مورد ۵ عنوان اتهامی

خبرگزاری هرانا – ناصر زرافشان، وکیل فرزانه زیلابی از صدور قرار جلب به دادرسی در مورد ۵ عنوان اتهامی برای موکلش خبر داد و گفت “

به دلیل اینکه روی پرونده، تیک محرمانه بوده، من و موکلم دسترسی به پرونده نداشته و اطلاعی از کم و کیف آن نداریم. کل گردش کار پرونده موکلم با مقررات قانون آئین دادرسی کیفری و مقررات قانونی همخوانی ندارد”. زرافشان در ادامه با اشاره اینکه قرار پیشین ناظر بر ممنوعیت شش ماهه زیلابی از اشتغال به حرفه وکالت نیز ظاهرا نقض شده، افزود “مبنای اطلاع ما از این موارد به صورت غیرمستقیم از برخی از آقایان قضات و یا اعلام شفاهی مدیردفتر شعبه درباره جلب به دادرسی بوده و هیچ یک از این موارد نه به من و نه به موکلم ابلاغ نشده است”.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از امتداد، ناصر زرافشان، حقوقدان و یکی از وکلای فرزانه زیلابی، ضمن اشاره به وضعیت پرونده این وکیل کارگران هفت‌تپه، اظهار داشت: پرونده موکل من در حال حاضر در شعبه دوازده بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب اهواز قرار دارد. خانم زیلابی که برای پیگیری وضعیت پرونده به دفتر کل مراجعه کرده، عنوان کردند که دسترسی به پرونده نداشته و اطلاعی از کم و کیف آن ندارند. چرا که ظاهرا روی پرونده، تیک محرمانه بوده و تا زمانی که آن را برندارند، دفتر کل نیز در جریان قرار نمی‌گیرد.

وی افزود: حسب اعلام شفاهی مدیر دفتر شعبه، نسبت به هر پنج فقره اتهام که قبلا مطرح شده بود، قرار جلب به دادرسی برای خانم زیلابی صادر شده و من در کمال تعجب درک نمی‌کنم که اساسا، مبنای این اقدامات چیست! در مورد عناوین اتهامی عضویت در گروه‌های معاند، اجتماع و تبانی جهت ارتکاب جرم علیه نظام، فعالیت تبلیغی و توهین به رهبری که قرار جلب به دادرسی برای آن‌ها صادر کردند، پرونده به شعبه دوم انقلاب اهواز ارجاع شده است.

زرافشان، ادامه داد: در مورد پنجم(نشر اکاذیب) که خارج از صلاحیت دادگاه انقلاب است هم، پرونده برای تعیین شعبه به مجتمع قضائی قدس اهواز ارجاع شده است. همه این موارد، اطلاعات شفاهی است که من و موکلم از این و آن به دست آورده‌ایم. یعنی به رغم مصوبات قانونی، این قرارهای صادره به هیچ وجه، نه به موکل و نه به بنده ابلاغ نشده است.

این حقوقدان در ادامه، اشاره‌ای نیز به قرار پیشین ناظر بر ممنوعیت شش ماهه زیلابی از اشتغال به حرفه وکالت داشت و خبر داد: قرار نظارت قضائی(بند پ ماده ۲۴۷) که قبلا در بازپرسی صادر شده بود نیز، ظاهرا نقض شده ولی همانگونه که گفتم؛ نه نقض قرار نظارت قضائی و نه صدور قرار جلب به دادرسی در مورد این پنج فقره اتهام که هیچ یک هم مبنای جدی ندارد، نه به من و نه به موکلم ابلاغ نشده است.

این وکیل دادگستری، تصریح کرد: مبنای اطلاع ما از این موارد به صورت غیرمستقیم از برخی از آقایان قضات و یا اعلام شفاهی مدیردفتر شعبه درباره جلب به دادرسی بوده است. کل گردش کار پرونده با مقررات قانون آئین دادرسی کیفری و مقررات قانونی همخوانی ندارد. حق دفاع که طبیعی‌ترین حق یک متهم در پرونده بوده، سلب و نقض شده است.

وی ادامه داد: چرا که در مراجعه موکل من برای مطالعه پرونده جهت تدارک دفاع، حتی این اجازه را هم به او نداده‌اند و این اقدام به هیچ عنوان قانونی نیست.

زرافشان همچنین، خاطرنشان کرد: مهم‌ترین مسئله در حال حاضر برای ما این است که مضمون این قرارها و استدلالی که در لغو آن قرار نظارت قضائی بوده را به عنوان یک حق طبیعی بدانیم. والا، اصلا کل دادرسی بی معنا خواهد شد. وقتی من به عنوان وکیل با گوش بسته و چشم بسته به دادگاه مراجعه کنم، اسم این کار، دادرسی نیست. طبعا اولین کار این است که تقلا کنیم که اساسا چه چیزی علیه موکل ما عنوان شده است. صرف مطرح کردن عنوان اتهامی، تفهیم اتهام نیست. تفهیم اتهام، یعنی ارائه دلایلی که موجب توجه اتهام به متهم بوده و هنوز هیچ اقدامی در این راستا صورت نگرفته است.

وی در پایان نیز، تصریح کرد: به گمان من تا زمانی که به صورت محرمانه روی پرونده بحث می‌کنند، اصلا دادرسی در دادگاه معنا نخواهد داشت. حال در بازپرسی این اجازه داده شده تا یک مراحلی از پرونده، متهم به پرونده دسترسی نداشته باشد اما دادرسی در دادگاه به معنی تدارک حق دفاع بوده و چنین مسئله‌ای تا الان برای ما امکان‌پذیر نبوده است.

گفتنی است، روز پنجشنبه ۲۳ اردیبهشت‌ ماه، سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه با اعلام تشکیل پرونده قضایی علیه فرزانه زیلابی نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و با «دور جدید فشار» خواندن این اقدام، آن را محکوم و تاکید کردند که «سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه هرگونه پرونده‌سازی برای خانم فرزانه زیلابی وکیل پایه یک دادگستری، وکیل کارگران هفت‌تپه را محکوم کرده و خواهان پایان دادن به این روند نخ‌نما شده است.»

روز شنبه ۲۵ اردیبهشت‌ماه، جلسه بازپرسی فرزانه زیلابی، در دادسرای اهواز برگزار شد. ناصر زرافشان، وکیل خانم زیلابی ضمن بیان اینکه موکلم، تاوان دفاع از کارگران هفت‌تپه را می‌پردازد گفته بود که “بازپرس پرونده علاوه بر صدور قرار کفالت، برای موکلش ۶ ماه منع اشتغال به حرفه وکالت صادر کرده است”.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44457

زینب جلالیان قدیمی ترین زن زندانی سیاسی در ایران با سنگین ترین محکومیت

زندانی سیاسی زینب جلالیان محکوم به حبس ابد، در ۱۴امین سال حبس بدون یک روز مرخصی
زندانی سیاسی زینب جلالیان از قدیمی‌ترین زنان زندانی سیاسی در حاکمیت ولایت فقیه است.زینب جلالیان زندانی سیاسی کرد در زندان قرچک ایران 'به کرونا مبتلا شد' - BBC News فارسی

او سنگین‌ترین محکومیت (حبس ابد) را در بین زنان زندانی سیاسی گرفته است.

زینب جلالیان در سال ۱۳۶۱در روستایی در ماکو متولد شد. در ۱۰ سالگی به علت مخالفت خانواده با ادامه تحصیل، از خانه فرار کرد و به حزب کارگران کردستان پیوست که در آن زمان در ایران امکان فعالیت داشت.

زینب جلالیان در تاریخ ۲۰ اسفند۱۳۸۶ بازداشت شد و از همان آغاز مورد شدیدترین شکنجه‌های روحی و جسمی قرار گرفت.

زینب در سال ۸۸ در دادگاهی فرمایشی بدون حضور وکیل مدافع و تنها ظرف چند دقیقه به اعدام محکوم گردید. حکم اعدام وی در سال ۱۳۹۰ به حبس ابد کاهش یافت.

زینب جلالیان به علت شکنجه‌های شدید فیزیکی، از ناحیه بینایی دچار مشکل شده و از اختلال بینایی و بیماری ناخنک چشم رنج می‌برد.

او پس از ۱۴ سال حبس حتی یک روز هم برای رسیدگیهای پزشکی و درمانی مرخصی نداشته است.

زندانی سیاسی زینب جلالیان در طی ۶ ماه دستکم ۴ بار از زندانی به زندان دیگر تبعید شد؛

وی در تاریخ ۱۰ اردیبهشت۹۹ بطور ناگهانی از زندان خوی به زندان قرچک ورامین منتقل شد، در تاریخ ۵تیر۹۹ و در حال اعتصاب غذا از زندان قرچک ورامین به زندان کرمان منتقل شد .

زینب در حالی در سلول انفرادی در زندان کرمان نگهداری میشد که پیش از انتقالش به زندان کرمان در زندان قرچک ورامین به کرونا مبتلا شده بود و حالش بشدت وخیم بود و در تاریخ ۳۱ خرداد با درخواست بازگشت به زندان خوی و یا زندان اوین دست به اعتصاب غذا زده بود.

زینب جلالیان روز سه شنبه اول مهرماه ۹۹ پس از تحمل سه ماه سلول انفرادی درحالیکه وضعیت جسمی اش بشدت وخیم بود از زندان کرمان به زندان کرمانشاه منتقل شد.

این زن زندانی سیاسی مقاوم، روز ۲۰ آبان ۹۹ در یک تماس کوتاه تلفنی با خانواده اش گفت که او را به زندان یزد منتقل کرده اند.

وی هم اکنون در زندان یزد، با وضعیت جسمی بسیار نامساعد محبوس است اما حاضر به تمکین دربرابر خواست ماموران اطلاعات نشده است.

یک منبع نزدیک به زینب جلالیان شرایط تحمیل شده بر این زندانی سیاسی از سوی وزارت اطلاعات را تلاش برای مرگ تدریجی او در زندان دانست و در ادامه افزود:

«از تاریخ ۱۹ آبان سال گذشته پس از انتقال غیرقانونی به زندان یزد به صورت مدام تحت فشار بازجویان امنیتی بوده و هر گونه حقوق عادی وی به عنوان یک زندانی از وی سلب شده است. او تنها هر از چند گاهی به صورت تلفنی آن‌هم به زبان فارسی و بسیار کوتاه حق تماس با پدرش را دارد و از ملاقات نیز محروم است.»

زندانی سیاسی زینب جلالیان نوشته است:
«ای ستمگران، نظاره‌گر بودید و هستید، دیدید نمی‌شود با قتل‌عام، شکنجه و زندانی کردن ما زنان، جلوی حق خواهی ما را بگیرید. وقتی یک زن جوهرش با آزادی سرشته شده باشد، هیچ ظلم و زوری نمی‌تواند او را به زانو در بیاورد.
من زمانی به این حقیقت پی‌بردم که در چنگال ستمگران جمهوری اسلامی بودم. لباسهای مرا بر روی تنم پاره کردند، چشم‌هایم را بستند، دست و پایم را با زنجیر به تخت آهنی بستند و شکنجه وحشتناک مرا شروع کردند. باور کنید هر وقت ستمگران، ظلم و شکنجه را بر من بیشتر می‌کنند، من جسورتر و مقاوم‌تر می‌شوم.»



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44454

پدیدهٔ کودک همسری و تفکر ارتجاعی حاکم بر جامعه

ارتجاع مذهبی یکی از مانع‌های اساسی اصلاح این پدیدهٔ ناهنجار و بسیاری معضل دیگر فردی و اجتماعی در کشور است.کودک همسری با چه پیامدها و آسیب‌هایی همراه است؟

رئیس دادگاه عمومی بخش بروات بم استان کرمان، از افزایش ازدواج دختران زیر ۱۳ سال در این بخش خبر داد و گفت “بیش از ۵۰ درصد این ازدواج ها بعد از شش ماه منتهی به دادخواست طلاق می شود”………….

آسیب‌های جسمی و روانی ناشی از ازدواج در دوران کودکی، ضربات جبران‌ ناپذیری را بر روی زندگی دختران به ‌ویژه بارداری ‌های زیر ۱۸ سال، مرگ‌ و میر مادران، افسردگی، و بعضاً اقدام به خودکشی در کنار آسیب‌هایی مانند طلاق بازماندن از تحصیل و پایداری چرخه فقر فرهنگی و اقتصادی است.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از ایسنا، رئیس دادگاه عمومی بخش بروات کرمان، از افزایش ازدواج دختران زیر ۱۳ سال در این بخش خبر داد.

وی ضمن اعلام این خبر گفت: “طبق قانون سن قانونی ازدواج ۱۳ سال است هرچند که اقداماتی در حال انجام است که تا سن ۱۵ سالگی افزایش داده شود اما هنوز محقق نشده و متاسفانه در حوزه قضایی بروات به خصوص قسمت های روستایی هنوز هم به سنتهای قدیمی پایبند هستند و از کودکی فرزندان را به هم نسبت میدهند و در بزرگسالی در عمل انجام شده قرار می گیرند و برای ازدواج اقدام میکنند”.

افشاری در ادامه افزود: “متأسفانه خانواده ها به عاقدین محلی مراجعه می کنند و عقد نکاح منعقد می شود و این درحالی است که بیش از ۵۰ درصد این ازدواج ها بعد از شش ماه منتهی به دادخواست طلاق می شود که لازم است در این زمینه خانواده ها با جلوگیری از اینگونه ازدواج ها و تبعاتی که می تواند در پی داشته باشد، آگاه باشند”.

آمار بالای ازدواج کودکانی که پیش از رسیدن به بلوغ فکری و ذهنی ازدواج می‌کنند از گستردگی این پدیده در ایران حکایت دارد. سن ازدواج در ایران بر مبنای “بلوغ جنسی” تعیین شده در حالی که به گفته کارشناسان، بلوغ جنسی تنها بخشی از ابعاد بلوغ کامل انسان است. رشد، آگاهی، آموزش و آزادی در انتخاب، اساسی‌ترین و انسانی ترین شروط برای تشکیل خانواده است.مهم‌ترین و مؤثرترین وظیفه نهادهای مدنی درخصوص ازدواج نوجوانان دادن آموزش و آگاهی‌های لازم درخصوص ازدواج سالم و مدنی همراه با افشای عملکرد سیاه و ضدانسانی رژیم در این عرصه است. با اینکه فرماندار شهرستان بهمئی در واکنش به ویدیو انتشار یافته آن را “مسئله تلخی” خوانده بود که “به‌دلایلی ترجیح می‌دهد درخصوص آن صحبت نکند”، رئیس دادگستری این شهرستان نیز از “ابطال این عقد” خبر داده است.

آسیب‌های جسمی و روانی ناشی از کودک همسری ضربات جبران ناپذیری را بر روی زندگی دختران به‌ویژه بارداری‌های زیر ۱۸ سال، مرگ‌ومیر مادران، افسردگی، و بعضاً اقدام به خودکشی در کنار آسیب‌هایی مانند طلاق بازماندن از تحصیل و پایداری چرخه فقر فرهنگی و اقتصادی است. صرف‌نظر از آسیب‌های اجتماعی، این‌گونه ”ازدواج“‌ها برای سلامت جامعه هم بی‌هزینه نیست و پیامدهای منفی زیادی را به‌دنبال دارد. یکی از تبعات منفی این‌گونه ”ازدواج“‌ها شکل نگرفتن فیزیولوژی زن هنگام بارداری است که در مواردی حتی به مرگ مادر یا نوزاد منجر می‌شود. یکی از کاربران تویی‌تر که در استان کهگیلویه‌وبویراحمد در زمینه کودکان فعالیت می‌کند، از خودکشی زنان روستایی در این منطقه محروم ایران می‌نویسد. او “از خودکشی دختران ۱۴ ساله” و “از خودکشی‌ای که دارد روزانه می‌شود” و از عوامل خودکشی زنان دیشموکی۲ به موردهایی متعدد اشاره می‌کند ازجمله “بی‌سوادی و تحصیلات پایین زنان، نظام به‌شدت مردسالار، و فقر مادی” یعنی عامل‌هایی که می‌توان به‌جرئت گفت سن پایین ازدواج و کودک‌همسری هم در آن‌ها نهفته‌اند.

بر اساس آمار منتشر شده بالغ بر ۹۵ هزار مورد طلاق زنان زیر ۱۹ سال در فاصله سال‌های ۹۰ تا ۹۴ ثبت شده که حدود ۵ هزار و ۷۶۰ مورد از این طلاق‌ها مربوط به ازدواج‌هایی است که سن زوجین کمتر از ۱۵ سال است.بی‌تردید آمار دقیقی از این ازدواج‌ها منتشر نمی‌شود، چراکه بسیاری از آن‌ها ثبت نمی‌شوند. متشکل ساختن کارشناسان و رصد جامعه برای یافتن دلایل ازدواج‌های بی‌موقع و هم‌چنین به‌ منظور حمایت از قربانیان ازدواج در‌ سنین کودکی هم برعهده کنش‌گران دغدغه‌مند مدنی و اجتماعی است. برای پیشبرد قوانین مدنی، جامعه ما به نهادهای مدنی‌ای قدرتمند نیازمند است تا خواست‌هایش را به حاکمیت فعلی تحمیل کند.

به کانال صدای مردم در تلگرام بپیوندید



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44451

آرام فتحی و ثریا حق‌ دوست با تودیع قرار وثیقه آزاد شدند

خبرگزاری هرانا – امروز دوشنبه ۷ تیرماه، آرام فتحی و ثریا حق‌دوست، دو شهروند بازداشتی اهل شهرستان مریوان با تودیع قرار وثیقه آزاد شدند. این شهروندان روز پنج‌شنبه ۲۷ خردادماه، توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. خانم حق دوست پس از بازداشت به زندان سنندج و آقای فتحی به زندان مریوان منتقل شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کردپا، امروز دوشنبه ۷ تیرماه ۱۴۰۰، آرام فتحی و ثریا حق‌دوست، دو شهروند بازداشتی اهل شهرستان مریوان آزاد شدند.

بر اساس این گزارش، آزادی این شهروندان با تودیع قرار وثیقه ۱۰۰ میلیون تومانی صورت گرفته است.

تا لحظه تنظیم این گزارش، از اتهامات مطروحه علیه این شهروندان اطلاعی در دسترس نیست.

ثریا حق دوست شهروند اهل شهرستان مریوان، روز پنج‌شنبه ۲۷ خردادماه امسال توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان سنندج منتقل شد.

همزمان آرام فتحی دیگر شهروند بازداشتی اهل شهرستان مریوان نیز، توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود بازداشت و پس از مدتی به زندان این شهرستان منتقل شد.

آرام فتحی پیش از این نیز سابقه بازداشت و محکومیت دارد.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44448

۵ تیر ۱۴۰۰

اعتصاب غذای یک زندانی در زندان قرچک ورامین

آزاده زینلی، که در زندان قرچک ورامین دوران محکومیت خود را سپری می‌کند از روز سه شنبه ۱ تیرماه، در اعتراض به تاخیر در رسیدگی به پرونده خود دست به اعتصاب غذا زد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از انصاف نیوز، آزاده زینلی در زندان قرچک ورامین، از روز سه شنبه ۱ تیر ۱۴۰۰، دست به اعتصاب غذا زده است.

خانم زینلی با نام کاری النا جاوید، کارگردان تئاتر که با اتهامات مالی در حال گذراندن دوران محکومیت خود است در خصوص دلایل اعتصاب خود گفت: “پرونده‌ من خیلی کند پیش می‌‌رود، وگرنه باید تا به حال به مرخصی رفته باشم؛ در اعتراض به این مسئله اعتصاب غذا کرده‌ام. اکنون در زندان قرچک هستم. قرار بود با کفیل آزاد شوم”.

 



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44440

وضعیت وخیم جسمانی ثریا حقدوست فعال مدنی کُرد

هه‌نگاو: وضعیت جسمانی ثریا حقدوست فعال مدنی بازداشت شده اهل مریوان بشدت وخیم گزارش شده و نیاز فوری به عمل جراحی دارد.وضعیت وخیم جسمانی ثریا حقدوست فعال مدنی کُرد

برپایه گزارش رسیده به سازمان حقوق بشری هه‌نگاو، با گذشت ۹ روز از بازداشت ثریا حقدوست و علی‌رغم دوبار نامه‌نگاری دادستان مریوان برای آزادی وی به دلیل وضعیت وخیم جسمانی‌اش، تاکنون مسئولین کانون اصلاح و تربیت سنندج به ایشان اجازه نداده‌اند که جهت معاینه و عمل جراحی به خارج از زندان منتقل شود.

به گفته یکی از نزدیکان خانم حقدوست، روز پنج‌شنبه ۲۷ خرداد ۱۴۰۰ (۱۷ ژوئن ۲۰۲۱) از اداره اماکن مریوان با ثریا حقدوست تماس گرفته و به ایشان گفته‌اند که “اگر هم‌اکنون به اداره اماکن مراجعه نکنید مجوز باشگاه ورزشی شما لغو خواهد شد” و پس از مراجعه به اداره اماکن توسط نیروهای اداره اطلاعات بازداشت و به دادگاه این شهر منتقل شده است.

این منبع که به دلایل امنیتی نخواست نامش فاش شود در ادامه گفت: “ از آنجایی که زندان مریوان بند زنان نداشته و علای‌رغم اینکه ثریا حقدوست به دلیل استرس وارد شده و مبتلا بودن به دیسک کمر ‍شدید، دچار تشنج شده بود، با آمبولانس وی را به کانون اصلاح و تربیت سنندج منتقل کرده‌اند”.

طی روزهای گذشته یکی از خواهرهای خانم حقدوست توانسته‌ است که با وی ملاقات حضوری داشته باشد که پس از مشاهده وضعیت نامناسب جسمانی ایشان به پزشک معالجش در سنندج مراجعه و وی نیز گفته است در شرایط کنونی یا باید در منزل استراحت مطلق داشته باشد و یا زیر نظر ما باشد و مورد عمل جراحی قرار بگیرد.

به گفته منبع مذکور، روز دوشنبه دادستان مریوان نامه‌ای را خطاب به اداره اطلاعات سنندج نوشته تا باتوجه به نامه پزشک معالج خانم حقدوست وی را آزاد کنند اما اداره اطلاعات گفته است که ایشان پیش ما نیست. دادستان روز سه‌شنبه نیز نامه‌ای خطاب به کانون اصلاح و تربیت سنندج نوشته و خواهان آزادی وی شده است.

علی‌رغم درخواست آزادی خانم ثریا حقدوست توسط دادستان، مسئولین زندان گفته‌اند که باید پزشک زندان تشخیص بدهد که ما وی را آزاد کنیم یا نه و پزشک زندان تنها روزهای سه‌شنبه و چهارشنبه به زندان می‌آید و این هفته نمی‌تواند بیایید و شما نیز می‌توانید سه‌شنبه هفته آینده به زندان مراجعه کنید.

سازمان حقوق بشری هه‌نگاو نسبت به وضعیت جسمانی خانم ثریا حقدوست ابراز نگرانی می‌کند و خواستار پاسخگویی مقامات امنیتی و قضایی در این رابطه می‌باشد.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44438

نتایج انتخابات شوراها در مراکز استان‌ها؛ کاهش ۱۵ درصدی سهم زنان

نمایی از شمارش آرای انتخابات شوراها پس از اتمام انتخابات ۱۴۰۰ در بامداد شنبه ۲۹ خرداد
ارسالدر بجنورد همچون دوره قبل رأی‌دهندگان یک زن را به عضویت شورای شهر در آوردند.

بررسی اولیه نتایج ششمین دوره انتخابات شوراهای شهر و روستا نشان می‌دهد سهم زنان در کسب کرسی‌های شوراهای شهر ۳۱ مرکز استان، نسبت به دوره قبل، «۱۵ درصد» کاهش داشته است.

در دوره ششم، زنان موفق شدند از مجموع ۴۰۵ کرسی شورای شهر در مراکز استان‌ها، تنها ۳۵ کرسی را از آن خود کنند؛ این در حالی است که این آمار در دوره پنجم، ۴۱ کرسی و در دوره چهارم، ۶۳ کرسی بود.

نگاهی به اسامی اعضای راه‌یافته به شوراهای این دوره مراکز استان‌ها نشان می‌دهد از ۳۱ مرکز استان، در ۱۱ شهر، هیچ منتخب زنی وجود ندارد؛ این شهرها عبارتند از: اهواز، ایلام، سمنان، سنندج، کرمان، کرمانشاه، یاسوج، رشت، خرم‌آباد، ساری و همدان.

در این دوره، در تبریز و اصفهان و شیراز، هر کدام از ۱۳ کرسی، یک کرسی به زنان رسید، در کرج و قم نیز زنان موفق به کسب دو کرسی شدند، اما در سنندج، از ۱۳ کرسی، هیچ سهمی نیافتند.

این رقم برای شهر قم که در میان اعضای شورای پنجم آن، هیچ زنی حضور نداشت، نوعی موفقیت قابل توجه به حساب می‌آید.

حضور زنان در یکی از مراکز رأی‌گیری در انتخابات ۱۴۰۰
حضور زنان در یکی از مراکز رأی‌گیری در انتخابات ۱۴۰۰
نتایج انتخابات شورای شهر اهواز با ۱۳ کرسی نیز که پس از چند روز تأخیر منتشر شد، نشان می‌دهد در این دوره هم همچون دوره قبل، هیچ زنی برای عضویت در شورای این شهر انتخاب نشد.

از میان مراکز استانی که ۱۱ کرسی داشتند، در اراک و ارومیه، زنان تنها یک کرسی را بردند، در زاهدان و یزد، سه کرسی و در اردبیل و بندرعباس، هر کدام، دو کرسی.

در شورای شهر زاهدان، در دوره پنجم، تنها یک زن حضور داشت و در یزد، دو نفر؛ در این دو مرکز استان، در دوره ششم، کرسی‌های زنان، هر چند ناچیز، اما افزایش داشت.

اما در بندرعباس همچون اردبیل، از ۱۱ کرسی، همان دو کرسی سهم زنان در دوره پنجم، باردیگر در دوره ششم تکرار شد.

از مراکز استان دارای ۱۱ کرسی، از نظر ترکیب جنسیتی، کرمان که دو زن در میان اعضای شورای پنجم داشت، رشت که یک عضو زن داشت و همدان با سه عضو زن، این‌بار شورایی کاملا مردانه دارند.

وضعیت ترکیب جنسیتی اعضای شورای مراکز استان در تهران و مشهد، هر کدام به ترتیب با ۲۱ و ۱۵ کرسی نیز به این صورت است که در تهران، ۶ کرسی متعلق به زنان در دوره پنجم، در این دوره به چهار کرسی رسید و در مشهد نیز دو کرسی به یک کرسی کاهش یافت.

از میان استان‌هایی که ۹ کرسی دارند هم در قزوین، سهم زنان از سه کرسی در دوره قبل، به دو کرسی در دوره جدید رسید و در رشت و خرم‌آباد نیز زنان همان یک کرسی دوره قبل را هم از دست دادند.

در ساری نیز زنان مثل دوره قبل، رای نیاوردند، اما در زنجان، زنان از هیچ به یک رسیدند، در بوشهر، یک کرسی به دو کرسی دوره قبل زنان اضافه شد، و در بجنورد و بیرجند، نظر شهروندان مشارکت‌کننده در انتخابات، مثل دوره قبل این بود که به ترتیب، یک و دو زن را به شورا بفرستند.

در بجنورد همچون دوره قبل رأی‌دهندگان یک زن را به عضویت شورای شهر در آوردند.
در بجنورد همچون دوره قبل رأی‌دهندگان یک زن را به عضویت شورای شهر در آوردند.
از میان مراکز استان دارای هفت کرسی نیز، در ایلام یک سهم دوره قبل هم از زنان گرفته شد، در شهرکرد، از دو سهم زنان، یک سهم کم شد و در سمنان و یاسوج، در بر روی همان پاشنه صفر درصدی سهم زنان از شورا چرخید.

از سهم اندک زنان در دوره ششم، تهران با چهار عضو شورای شهر زن و بوشهر، یزد و زاهدان، هر کدام با سه عضو زن، بالاترین میزان حضور زنان در میان اعضای شورای شهر مراکز استان را به خود اختصاص داده‌اند.

سهم ناچیز زنان از کرسی‌های پارلمان‌های شهری البته بدلیل ثبت‌نام هفت درصدی آنها در رقابت‌های انتخاباتی شوراها در دوره ششم، قابل پیش‌بینی بود.

بیشتر در این باره:
ترکیب جنسیتی نابرابر هم در آغاز، هم در پایان
به عبارت دیگر اگرچه در برخی مراکز استان‌ها رای‌دهندگان، کرسی یا کرسی‌های نمایندگی شورا در دوره قبل را از زنان گرفتند، اما به دلیل ترکیب جنسیتی ناعادلانه میان شمار زنان و مردان کاندیدا، امکان رقابت عادلانه آنها برای کسب جایگاه در شورا، حتی بر اساس منطق ریاضیات نیز وجود نداشت.

ضمن آنکه به نظر می‌رسد کاهش میزان مشارکت در این دوره از انتخابات، با ویژگی‌های خاصی چون افزایش قابل‌توجه آرای باطله، اگرچه برای دو انتخابات شوراها و ریاست‌جمهوری، به طور مجزا اعلام نشده، اما بر نتیجه انتخابات شوراها تاثیر داشته است.

روزنامه همشهری در گزارشی نوشته در مجموع بیش از ۹۹ درصد صندوق‌های انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا که شمارش آن به تأیید مراجع ذیربط رسیده، بیش از ۵۹۹۰ زن انتخاب شده‌اند که بیش از ۵۷۰ نفر آن مربوط به اعضای شوراهای شهر(شهرهای بزرگ و کوچک) و مابقی مربوط به شوراهای روستا است.

بر اساس بررسی‌های این روزنامه، باوجود کاهش ۱۵ درصدی حضور زنان در کرسی‌های شوراهای شهر مراکز استان‌ها، حضور زنان در شوراهای شهر روستایی، نسبت به دوره قبل، «۵۰ درصد افزایش» داشته است.

این روزنامه بدون ارائه هیچ توضیح و نموداری، این آمار را درباره روستاها گزارش کرده است.

شاید حالا دیگر بتوان گفت روند آماری مشارکت و انتخاب زنان در انتخابات شوراها پس از چند دوره نشان می‌دهد حل مشکل مشارکت اندک و بالتبع، سهم اندک آنها در کرسی‌های نمایندگی شوراها، علیرغم تمایل روافزون‌شان برای نامزدی، به عامل مداخله‌ای مثبت بالادستی نیاز دارد.

حضور زنان در حوزه رأی‌گیری جماران در انتخابات ۱۴۰۰
حضور زنان در حوزه رأی‌گیری جماران در انتخابات ۱۴۰۰
از آنجا که هنوز هم در بسیاری از شهرها و روستاهای کوچک و بزرگ کشور، عوامل فرهنگی و اجتماعی، مانع اعتماد به زنان برای حضور در صحنه‌های مدیریتی و سیاست‌گذاری در سطح کلان است، اختصاص سهمیه به زنان برای ورود به شوراها به نسبت جمعیت هر منطقه، می‌تواند یکی از راه‌های کمک به حرکت به سوی برابری جنسیتی در این زمینه باشد.

اگرچه این راه‌کار آزموده‌شده از سوی برخی دیگر از کشورهای جهان، برای ایرانی مطرح می‌شود که مانع سیاسی و ایدئولوژیک، از موانع اساسی پیش پای مشارکت جدی زنان در عرصه‌های مدیریتی کلان است، اما باتوجه به افزایش خروج بخش قابل‌توجهی از زنان در ایران از محدوده نقش‌های از پیش تعریف‌شده برای آنها و تلاش برای مشارکت اجتماعی، شاید بتوان بررسی آن را به عنوان یک طرح به بخش‌های مختلف حاکمیتی اگر نه تحمیل، دست‌کم پیشنهاد کرد.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44436

بازداشت یک شهروند توسط نیروهای امنیتی در مریوان

روز پنج شنبه ۲۷ خردادماه، ثریا حق دوست شهروند اهل شهرستان مریوان، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان سنندج منتقل شد.

به گزارش خبرگزاری هرانا به نقل از کردپا، روز پنج شنبه ۲۷ خردادماه ۱۴۰۰، یک شهروند در شهرستان مریوان، توسط نیروهای امنیتی بازداشت و به زندان سنندج منتقل شد.

بر اساس این گزارش، هویت این شهروند ثریا حق دوست، اهل شهرستان مریوان عنوان شده است.

بنابر این گزارش، خانم حق دوست پس از بازداشت به زندان سنندج منتقل شده است.

تا لحظه تنظیم این گزارش، از اتهامات مطروحه علیه او اطلاعی در دسترس نیست.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44434

فاطمه سپهری: هنوز رئیسی سر کار نیامده جنایت در زندانها شروع شده

فاطمه سپهری در یک فایل تصویری پرده از جنایاتی که در زندان وکیل آباد مشهد صورت گرفته برداشته و گفت رئیسی هنوز تعویض پلاک نشده اینطور جنایت ها در حال وقوع است.تصویر لینک

به گزارش کانون حقوق بشری نه به زندان – نه به اعدام ۲ تیر۱۴۰۰، فاطمه سپهری با انتنشار یک فایل تصویری از ضرب و شتم زندانیان سیاسی محمدحسین سپهری و کمال جعفری برغم یک ماه اعتصاب غذا و استمرار قطع تلفن آنها در زندان وکیل آباد مشهد خبر داد.

فاطمه سپهری خواهر زندانی سیاسی محمدحسین سپهری در این فایل تصویری گفت: «امروز دوم تیر رفتم ملاقات برادرم. از اول خرداد همراه با آقای کمال جعفری اعتصاب غذا کرده بودند چون تلفنهاشون رو از یازده فروردین قطع کردند.»

فاطمه سپهری در ادامه گفت: «روز یکشنبه ۳۰ خرداد به آقای جعفری گفته شد آقای دهقان با تو کار دارد. اما در آنجایی که می برند رئیس بند ۶-۱ آقای علی تیباجی می پره به آقای جعفری و او را کتک می زند و مورد فحاشی قرار میدهد»

خانم سپهری افزود:‌ «علی تیباجی با فرستادن دیگر زندانیان به هواخوری تمام وسایل شخصی آقای سپهری را جمع کرده و با خود برده است، بعد از اعتراض آقای سپهری، وی اقدام به ضرب و شتم و فحاشی به آقای سپهری و آقای جعفری نموده و یک دندان آقای سپهری را شکسته لباسهایش را پاره کرده همچنین آثار زخم روی بدن او هنوز مشهود بوده است».

بدنبال این اقدام تیباجی، زندانیان را در بند قرار داده درب را قفل میکنند و حتی تنها منفذ ورود هوا را هم قفل میکنند. علی تیباجی حتی نامه آقای سپهری را پاره کرده و همانجا پشت در سلول می اندازد.

خانم سپهری گفت: « آقای جعفری ۴ ماه است با گردنبند طبی نفس میکشد. برادر من بیمار است و باید تحت نظر باشد و گفتند او را برای درمان می بریم. ولی برادرم را نه درمان بردند و نه پیگیری درمان آقای جعفری انجام شده و به این ها توهین شده و آنها را کتک زدند و فحاشی کردند».

خانم سپهری خطاب به وجدانهای بیدار مردم دنیا گفت: «دنیا، مردم، آزادگان دینا؛ ببینید و بشنوید؛ پیگیر بشید به ما ملت ایران بسیار داره ظلم میشه. ماخانواده های زندانیان سیاسی شب و روزمون در نگرانی و بدبختی داره میگذره».

خانم سپهری در پایان گفت: «رئیسی هنوز تعویض پلاک نکرده جنایتهای اینها در داخل زندانها اینطور اتفاقات برای اینها نباید بیفته. اینها زندانی هستند محکوم که نیستند. اینها مجرم که نیستند. اینها چه کار کردند که باید به اینها توهین بشه؟ باید تیباجی بیاد فحش هایی که داده را ثابت کند!»

فشار بر زندانیان سیاسی و اعتراض خانواده زندانیان
فشار بر زندانیان سیاسی و اعتراض خانواده زندانیان؛ وای بر کسی که رای بدهد!
آقای سپهری و آقای کمال جعفری اعلام کرده اند که اگر تا شنبه محدودیت تماس ایشان برداشته نشود دست به اعتصاب غذا و اعتصاب دارو خواهند زد.

متن سخنان فاطمه سپهری خواهر زندانی سیاسی محمد حسین سپهری:
سلام هم میهنان؛ امروز دوم تیر رفتم ملاقات برادرم. از اول خرداد اعتصاب غذا کرده بودند با آقای جعفری چون تلفنهاشون رو از یازده فروردین قطع کردند.
ما روز شنبه ۲۹ ام با آقای لعل محمدی و خانم خواستار ازشون تقاضا کردیم اعتصاب غذا را بشکنید. به ما ملاقات دادند، آقای آذر مهری معاون آقای عبدی قول داد که با آقای دهقان قاضی ناظر زندان صحبت کردم و قرار است به مناسبت دهه کرامت تلفن های اینها را وصل کنیم.شما خاطرتون جمع که ما ظرف دو سه روز آینده تلفنها را وصل میکنیم.

ما از روز شنبه امروز ۵ روز است منتظر بودیم خبری نشد. امروز که ملاقات رفتیم گفت که روز یکشنبه ۳۰ خرداد اومدن آقای جعفری رو بردن که آقای دهقان آمده میخواد باهاشون صحبت کنه. اونجا که می برند رئیس بند ۶-۱ آقای علی تیباجی می پره به آقای جعفری و او را کتک می زند و بهش زنا زاده خطاب میکند و آقای جعفری میاد به بند ۶-۱ .

فردا ساعت هواخوری همه را می فرستند هواخوری و میان تمام وسایل شخصی این دو نفر را آقای جعفری و برادرم محمد حسین سپهری را آقای تیباجی و همراهانش می برند. وقتی اینها از هواخوری برمیگردند داخل بند می بینند برادرم صدا می زنه بیایید چرا وسایل شخصی من را بردید؟ آقای تیباجی برمیگرده میگه برو از اون دوست زنا زاده ات بپرس و بگیر. (منظورش آقای جعفری)

برادرم هرچی سرو صدا می کنه آخر ولکن نبوده برادرم میره پیش آقای تیباجی و میگه چی دارین که وسایل شخصی من را می برید و قلم و کتابهای من را می برید؟ به برادرم می پره و برادر من را کتک می زنه. دندانش رو می شکنه و لباسش رو پاره میکنه. روی سینه برادرم زخم بود.

برادرم بر میگرده به بند دو تا نامه می نویسه خطاب به آقای عبدی و دهقان. درب بند را کاملا قفل می کنند یک دریچه کوچک بوده که هوا داخل بند ۶-۱ میامده از روز شنبه آنرا هم بسته اند و کاملا در بند ۶-۱ به روی ما قفل است و هیچ هوایی داخل بند نمی آید. داد می زنه بیایید این دو نامه منرا ببرید برسونید به دست عبدی و دهقان. تیباجی میاد نامه ها را میگیره و همانجا پاره میکنه و می ریزه. بعد که میرن برای گرفتن غذا در بند باز میشه می بینه تمام خورده های نامه ها پشت در ریخته شده و برادرم پاره های نامه الان دستش است.

من رفتم پیش آقای عبدی نبود. پیش آذر مهری معاونش رفتم گفت پیگیری می کنم. آقای دهقان هم نبود خانم باصری گفت کتبی بنویسید که به دهقان بدیم پیگیری کند.

من امروز دوم تیرماه آمدم به خانه الان هنوز دستامو نشستم. منتظرم ببینم چه کار میکنند. من روز شنبه منتظر اتفاق خوبی بودم که برای برادرم و آقای جعفری بیفته. آقای جعفری ۴ ماهه با گردنبند طبی داره نفس میکشه و در زندان زندگی میکنه برادر من بیمار است و باید تحت نظر باشه و گفتند او را برای درمان می بریم. ولی برادرم رو نه درمان بردند و نه پیگیری درمان آقای جعفری انجام شده و به این ها توهین شده و آنها را کتک زدند و فحاشی کردند.

دنیا، مردم، آزادگان دینا؛ ببینید و بشنوید؛ پیگیر بشید به ما ملت ایران بسیار داره ظلم میشه. ماخانواده های زندانیان سیاسی شب و روزمون در نگرانی و بدبختی داره میگذره. این از اتفاقاتی که داره می افته.

آقای رئیسی هنوز تعویض پلاک نکرده جنایتهای اینها در داخل زندانها اینطور اتفاقات برای اینها نباید بیفته. اینها زندانی هستند محکوم که نیستند. اینها مجرم که نیستند. اینها چه کار کردند که باید به اینها توهین بشه. باید تیباجی بیاد ثابت کنه که جعفری زنا زاده است! باید ثابت کنه!



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44432

تداوم بازداشت سینا کمالی و درسا دهقانی، شهروندان بهائی در شیراز

امروز پنجشنبه ۳ تیرماه، علیرغم سپری شدن ۱۰ روز از زمان بازداشت، درسا دهقانی و سینا کمالى سروستانی دو شهروند بهائی در شیراز، کماکان به صورت بلاتکلیف در مکانی نامعلوم به سر می برند.

این شهروندان در تاریخ ۲۴ خردادماه، به صورت جداگانه توسط ماموران اطلاعات سپاه بازداشت شدند. ماموران در زمان بازداشت این شهروندان ضمن تفتیش منازل، برخی از لوازم شخصی آن ها را ضبط کرده و با خود بردند.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، امروز پنجشنبه ۳ تیر ۱۴۰۰، درسا دهقانی و سینا کمالى سروستانی دو شهروند بهائی در شیراز، علیرغم سپری شدن ۱۰ روز از زمان بازداشت توسط ماموران اطلاعات سپاه، کماکان به صورت بلاتکلیف در مکانی نامعلوم به سر می برند.

به گفته یک منبع نزدیک به خانواده این دو شهروند بهائی، هرچند سینا و درسا از زمان بازداشت تماس های تلفنی کوتاهی با خانواده خود داشته اند، در حال بازجویی تحت فشارهای روحی و جسمی هستند و شیوه تکلم این دو شهروند در تماس های تلفنی کوتاه در کنار عدم پاسخ دهی نهادهای امنیتی از وضعیت و محل نگهداری آنان موجب افزایش نگرانی خانواده آنان شده است.
به گفته این منبع مطلع، درسا دهقانی پیش از بازداشت به دلیل مشکلات پزشکی تحت درمان از طریق مصرف برخی داروها بوده که از زمان بازداشت دسترسی به داروهایش نیز نداشته است.

روز دوشنبه ۲۴ خردادماه سال جاری، سینا کمالى شهروند بهائی ساکن شیراز، توسط ماموران اطلاعات سپاه در مقابل منزل شخصی خود بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. ماموران پیش از بازداشت ضمن تفتیش منزل، تعدادی از لوازم شخصی وی را ضبط کرده و با خود بردند.

درسا دهقانی دیگر شهروند بهائی ساکن شیراز نیز، عصر همان روز توسط ماموران اطلاعات سپاه در ایستگاه قطار این شهر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد. نیروهای امنیتی پس از بازداشت به همراه این شهروند به محل سکونت او رفته و ضمن تفتیش منزل برخی از لوازم شخصی وی را ضبط کرده و با خود بردند.

شهروندان بهائی در ایران از آزادی‌های مرتبط به باورهای دینی محروم هستند، این محرومیت سیستماتیک در حالی است که طبق ماده ۱۸ اعلامیه جهانی حقوق بشر و ماده ۱۸ میثاق بین‌المللی حقوق مدنی و سیاسی هر شخصی حق دارد از آزادی دین و تغییر دین با اعتقاد و همچنین آزادی اظهار آن به طور فردی یا جمعی و به طور علنی یا در خفا برخوردار باشد.
بر اساس منابع غیررسمی در ایران بیش از سیصد هزار شهروند بهائی وجود دارد اما قانون اساسی ایران فقط اسلام، مسیحیت، یهودیت و زرتشتی گری را به رسمیت شناخته و مذهب بهائیان را به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل طی سالیان گذشته همواره حقوق بهائیان در ایران به صورت سیستماتیک نقض شده است.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44430

واکنش ها به واژگونی دو اتوبوس حامل خبرنگاران محیط زیست و سربازان؛ ۷ کشته و ۵۴ مصدوم

روز چهارشنبه ۲ تیرماه، در جریان حادثه واژگونی اتوبوس حامل خبرنگاران محیط زیست، در نزدیکی شهر نقده، دو خبرنگار جوان محیط زیستی به نام های مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی جان خود را از دست داده

و ۲۱ تن دیگر مصدوم شدند. در ویدئوهای منتشر شده از خبرنگاران مصدوم این حادثه، آنها، قدیمی و ناایمن بودن اتوبوس مذکور را که توسط سازمان محیط زیست برای سفر آنان در نظر گرفته شده بود، عامل اصلی این حادثه می دانند. در حالی که واکنش ها نسبت به مقصرین بروز این حادثه ادامه داشت صبح امروز پنجشنبه ۳ تیرماه در حادثه ای دیگر اتوبوس حامل سربازان، در جاده یزد-دهشیر دچار حادثه ای مشابه و منجر به مرگ ۵ تن و مجروح شدن ۳۳ تن دیگر شد. این حوادث بار دیگر موضوع بی توجهی مسئولان نسبت به وضعیت سلامت خودروهای حمل و نقل عمومی را به موضوع روز تبدیل کرده است.

به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز چهارشنبه ۲ تیر ۱۴۰۰، اتوبوس حامل گروهی از خبرنگاران محیط زیست که به دعوت و هماهنگی ستاد احیای دریاچه ارومیه برای بازدید از تونل کانی سیب به شهرستان نقده سفر کرده بودند، در جاده روستای دشت قوره دچار حادثه شدند.

در این حادثه مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی دو تن از خبرنگاران محیط زیست خبرگزاری‌های ایسنا و ایرنا جان خود را از دست دادند و دستکم ۲۱ خبرنگار دیگر به دلیل مصدومیت در بیمارستان های استان آذربایجان غربی بستری شدند که حال چند نفر از آنها وخیم گزارش شده است.
اورژانس کشور هویت خبرنگارانی که در این حادثه مصدوم شدند را به این شرح اعلام کرده است: محمدمهدی گوهری، محمد رحیم مقدس، حسن ظهوری، مرتضی محمد صادق، ابراهیم نژادرفیعی، مرتضی محمدزاده، زهرا رفیعی، سهیل فرجی، نیما عبدالله پور، آیسان زرفام، فروغ فکری، رباب باباخان، زهرا کشوری، نگار اکبری، زینب رحیمی، کمال عثمانپور، علی حاجی مرادی، علی شریف زاده، صدرا محقق، آسیه اسحاق و سعید بیداد.

علیرغم ادعای یک مقام ترافیکی، مبنی بر اینکه این اتوبوس معاینه فنی معتبر داشته، خبرنگاران مصدوم این حادثه وضعیت اتوبوس را “قدیمی و غیراستاندارد” توصیف کردند و از وجود علایم مشکلات فنی در اتوبوس قبل از حادثه خبردادند.

در یکی از ویدیوهای منتشر شده یکی از ‏خبرنگاران حاضر در این اتوبوس، خطاب به عیسی کلانتری، رئیس سازمان محیط زیست کشور می‌گوید: یک اتوبوس وی آی پی حق این خبرنگاران مملکت نبود که مارا با یک بنز قراضه بفرستند؟ اتوبوس از اول ترمز نداشت. می‌خواستند ما را بکشند؟ بیایند بگویند قصد کشتن شما را داشتیم. مهشاد کریمی سه روز بعد عروسی‌اش بود!
همچنین ابراهیم نژادرفیعی، یکی از خبرنگاران مصدوم حادثه واژگونی اتوبوس در نقده می گوید “اتوبوسی که توسط سازمان محیط زیست درنظر گرفته شده بود قدیمی بود و در جاده نامناسب حرکت می کرد و بوی لنت ترمز بلند شده بود. پس از اطلاع از احتمال بریدن ترمز متوجه شدیم که اتوبوس فاقد کمربند ایمنی است. پیش از حادثه بارها احتمال ایراد فنی اتوبوس را گوشزد کردیم”.

حسن ظهوری خبرنگار آسیب‌دیده نیز در یک ویدئو می‌گوید آنقدر این اتوبوس مستهلک و غیراستاندارد بوده که خبرنگاران برایش جوک ساختند!
در این خصوص استاندار آذربایجان‌غربی با اشاره به واژگونی اتوبوس و کشته‌شدن خبرنگاران ایرنا و ایسنا مدعی شد “آنطور که گفته می‌شود اتوبوس قراضه نبوده” و در اظهار نظری عجیب گفت “از این اتفاقات بصورت طبیعی زیاد می افتد!”

از سوی دیگر رئیس پلیس راه کشور نیز مدعی شد: اتوبوس متعلق به کارخانه سیمان و جابه‌جایی کارگران آن بوده و سال‌ها نیز از همین مسیر رفت و آمد کرده است. در روز حادثه نیز راننده به پلیس راه رفته و اعلام کرده که در حال حمل کارگران سیمان است و با توجه به این‌که سال‌ها همین روند وجود داشته پلیس نیز آن را تایید کرده است.

همچنین رئیس فراکسیون محیط زیست مجلس از عدم اتخاذ تمهیداتی برای سلامتی خبرنگاران انتقاد کرده و گفت: ” اگر برای پوشش احیای دریاچه واقعا یک اتوبوس خبرنگار لازم است، چرا تمهیداتی برای سلامتی آنان اتخاذ نشد؟”

درحالی که بسیاری از کاربران شبکه های اجتماعی و خبرنگاران با طرح این سوال که چرا باید خبرنگاران را با اتوبوسی غیراستاندارد به سفر مطبوعاتی اعزام کنند و از عدم حمایت های مالی و غیرایمن بودن سفرهای این قشر در کشور انتقاد می کنند، رئیس کل دادگستری استان آذربایجان غربی از بازداشت راننده اتوبوس، خبر داد.

درحالی که روز جاری خبرنگاران حادثه دیده و پیکر دو خبرنگار جوان جان باخته، با بدرقه مسئولین، اینبار با هواپیما! به تهران بازگردانده شدند، حادثه ای مشابه در استان یزد رخ داد و واژگونی اتوبوس حامل سربازان در جاده یزد-دهشیر از توابع شهرستان “تفت”، منجر به فوت پنج سرباز و مصدومیت ۳۳ سرباز دیگر شد.
رئیس مرکز اطلاعات و کنترل ترافیک پلیس راهور نقص فنی از ناحیه ترمز، را عامل این حادثه عنوان کرد.

سعید دهقان، وکیل دادگستری در خصوص وجود نقص فنی در هر دو حادثه گفت: «اگر گزارش ۲سال پیشِ نظارت بر مراکز معاینه فنی سنگین مبنی بر اعلام «نقص در آزمون ترمز مراکز معاینه فنی به وزارت راه» صحت داشته باشد، طبق م ۵۰۵ ق.جزا که میگوید «چنانچه وقوع حادثه مستند به شخص حقوقی یا حقیقی دیگری باشد»، وزارت راه هم می‌تواند مسئول این فاجعه باشد.»

بی توجهی مسئولان نسبت به وضعیت سلامت خودروهای حمل و نقل عمومی در کشور سالیانه موجب مرگ و مصدومیت تعداد زیادی از شهروندان می‌شود. روز ۴ دی‌ماه سال ۹۷ حادثه هولناکی در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات در غرب تهران اتفاق افتاد که هنوز داغ آن بر دل بازماندگان مانده است. جمعی از دانشجویان سوار بر اتوبوس داخلی دانشگاه به سوی درِ خروجی در حرکت بودند که در بخشی از مسیر که شیبِ تند و پیچِ خطرناکی دارد ناگهان کنترل اتوبوس از دست راننده خارج شد. راننده تلاش کرد اتوبوس را متوقف کند، اما در نهایت اتوبوس پس از انحراف وارد فضای سبز و واژگون شد. شدت این حادثه به حدی بود که ۱۰نفر از سرنشینان اتوبوس جان خود را از دست دادند و ۲۸ نفر دیگر به‌شدت مصدوم شدند.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44428

۳ تیر ۱۴۰۰

مرگ دو خبرنگار بر اثر واژگونی اتوبوس در آذربایجان غربی

در حادثه واژگونی اتوبوسی که حامل عده‌ای از خبرنگاران بود، دو خبرنگار حوزه محیط زیست جان خود را از دست دادند. این خبرنگاران همراه با گروهی دیگر برای تهیه گزارشی از دریاچه ارومیه سفر کرده بودند. مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی دو خبرنگاری که در حادثه واژگونی اتوبوس در ایران جان باختند

مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی دو خبرنگاری که در حادثه واژگونی اتوبوس در ایران جان باختند
مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی

مهشاد کریمی و ریحانه یاسینی دو خبرنگاران محیط زیست خبرگزاری‌های ایسنا و ایرنا عصر چهارشنبه، دوم تیر بر اثر واژگونی اتوبوس در استان آذربایجان غربی جان خود را از دست دادند.واژگونی اتوبوس دانشجویان؛ بالاگرفتن درخواست استعفای ولایتی

اتوبوس حامل جمعی از خبرنگاران بود که برای بازدید از تونل کانی سیب به استان آذربایجان غربی سفر کرده بودند. این اتوبوس ساعت شش عصر امروز در محور ارومیه- نقده واژگون شد.

از مهشاد و ریحانه به عنوان خبرنگاران پرتلاش و متعهد یاد شده است. در این حادثه دست‌کم ۲۱ نفر زخمی شده‌اند که حال چند نفر از آنها وخیم است. این حادثه و مرگ دو خبرنگار در شبکه‌های اجتماعی موجی از غم و انتقاد را برانگیخت. برخی پرسیده‌اند که چرا باید آنها را با اتوبوسی درب و داغان به سفر می‌فرستادند.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44426

آخرین اردوی آماده‌سازی تیم ملی فوتبال نوجوانان زنان ایران پیش از سفر به تاجیکستان، از پایان هفته جاری آغاز خواهد شد.

یکی از تیم‌های ملی که در عرصه فوتبال زنان به سرعت پس از تشکیل کادر مدیریتی جدید فدراسیون فوتبال کار خود را از سر گرفت، تیم ملی نوجوانان با هدایت شادی مهینی بود؛آینده‌سازان فوتبال زنان در راه تورنمنت کافا؛/ سفر به تاجیکستان با هدف دبل قهرمانی (عکس)

چرا که آن‌ها ماموریت بزرگ تکرار قهرمانی در رقابت‌های کافا را برعهده داشتند و باید در فرصتی کوتاه خود را مهیای حضور در این تورنمنت می‌کردند.

تبلیغ
دختران نوجوان فوتبال ایران دوره گذشته تورنمنت کافا را با قاطعیت به قهرمانی رسیده بودند و برای دبل قهرمانی، چند اردوی آماده‌سازی متوالی را در دو ماهه گذشته در محل مرکز ملی فوتبال برگزار کردند و حالا با نظر کادرفنی، پیش از سفر به دوشنبه تاجیکستان برای شرکت در تورنمنت کافا، آخرین اردوی آماده‌سازی از جمعه 4 تیرماه آغاز خواهد شد.

تورنمنت بین المللی نوجوانان زنان کافا با حضور تیم های تاجیکستان، ایران، ازبکستان، قرقیزستان و افغانستان از 9 تا 18 تیرماه به میزبانی تاجیکستان در شهر دوشنبه برگزار می‌شود و دختران ملی‌پوشان فوتبال ایران باید سه شنبه 8 تیرماه تهران را به مقصد دوشنبه ترک کنند.

از این جهت آخرین اردوی آماده‌سازی تیم ملی نوجوانان زنان ایران پیش از حضور در تورنمنت کافا، 4 تیرماه لغایت 7 تیرماه در مرکز تیم ملی فوتبال برگزار خواهد شد و شادی مهینی، از 18 بازیکن برای حضور در این اردو و سپس همراهی تیم ملی در سفر به دوشنبه تاجیکستان دعوت به عمل آورده و سعی داشته تا بهترین‌های اردوهای انتخابی گذشته را برای حضور در تورنمنت کافا گلچین نماید.

اسامی بازیکنان دعوت شده به اردوی آماده سازی به شرح زیر است:

الهه افشار دوست / خراسان رضوی
نازنین زهرا منصور الوارس، دیانا نوروزی، کیمیا عباس زاده، ملیکا باقرنسب، زینب شعبانی / تهران
سوگند راجی / گیلان
آرمیتا محمدخوانی راد، غزل مرشدی نیکنام / کرمانشاه
آریانا جوزانی، مانا پارسایی / فارس
مهرناز عزت آبادی، ستایش شیرازی / کرمان
روژان تمریان، فاطمه یوسفی / ایلام
سوینچ سلیمانی، محدثه ذلفی / آ.شرقی
فاطمه براتی / اصفهان

گفتنی است بازیکنان دعوت شده باید صبح روز جمعه 4 تیرماه در مهمانسرای شهید رضایی مجد خود را به کادر فنی معرفی کنند.

عکس: پرتو جغتایی



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44424

زنان در کدام شهرها صندلی‌های پارلمان شهری را گرفتند؟ | بوشهر و بوکان شگفتی‌ساز انتخابات

بررسی‌های همشهری نشان می‌دهد حضور زنان در کرسی‌های شوراهای شهر ۳۱ مرکز استان کاهش ۱۵ درصدی داشته است؛ درحالی‌که این آمار در مجموع شوراهای اسلامی شهر و روستا ۵۰ درصد افزایش را نشان می‌دهد.انتخابات

انتخابات
همشهری – سیده‌زهرا عباسی: بررسی فهرست منتشر شده شوراهای شهر ۳۱ مرکز استان نشان می‌دهد زنان سهم بسیار اندکی از کرسی‌های مدیریت شهری را به‌خود اختصاص داده‌اند. در مجموع از ۴۰۵ کرسی شورای شهر در مراکز استان‌ها، فقط ۳۵ کرسی سهم زنان شده است درحالی‌که این آمار در دوره قبل ۴۱ و در دوره چهارم ۶۳ مورد بود.

رتبه اول بوشهر
بعد از تهران با ۴ عضو شورای شهر زن، بوشهر با سهم ۳۳/۳۳ درصدی زنان از کرسی‌های شهر در رتبه اول مشارکت زنان و بعد از آن به‌ترتیب یزد، زاهدان، قزوین و بیرجند قرار دارند.

شورای شهر بوشهر ۹ منتخب دارد که از این تعداد ۳ نفر زن هستند درحالی‌که این عدد در دوره گذشته ۲ مورد بود و این نشان می‌دهد بوشهر علاوه بر داشتن بیشترین سهم زنان در کرسی‌های شورای شهر، با افزایش اقبال به زنان هم روبه‌رو بوده. در یزد و زاهدان هم ۳ کرسی از ۱۱ کرسی شورای شهر، سهم زنان شده و در قزوین و بیرجند این سهم ۲ از ۹ کرسی است.

۱۰ مرکز استان بدون منتخب زن
همچنین از ۳۱ مرکز استان، ۱۰ شهر منتخب زن در شورای ششم ندارند درحالی‌که این عدد در دوره پنجم شوراهای شهر و روستا ۹ مورد بود. بعد از ایلام، سمنان، سنندج، کرمان، کرمانشاه، یاسوج، رشت، خرم‌آباد، ساری و همدان که نامی از زنان در فهرست شوراهایشان دیده نمی‌شود، کمترین مشارکت سهم کلانشهر مشهد است. مشهد ۱۵ کرسی در شورای شهر دارد که در دوره پنجم ۲ کرسی از این تعداد سهم زنان بود و این بار فقط یک جایگاه به زنان رسیده است که ۶۶/۶درصد از کل کرسی‌های شوراست.

مشارکت پایین زنان در انتخابات
حضور کمرنگ زنان اما فقط محدود به کرسی‌های شوراهای شهر نیست و به حضور کم‌ این قشر درنامزدی انتخابات هم برمی‌گردد. در دوره پنجم شوراهای شهر و روستا بیش از ۲۶۹ هزار مرد در انتخابات شورای اسلامی ثبت‌نام کردند که حدود ۷/۹۳ درصد کل ثبت‌نام‌کنندگان بود، اما زنان فقط ۳/۶ درصد این آمار را به‌خود اختصاص دادند یعنی فقط ۱۸ هزار زن برای حضور در انتخابات شوراهای شهر ثبت‌نام کردند. در مجموع در دوره پنجم ۳ هزار نفر از بانوان عضو اصلی و بقیه عضو علی‌البدل شوراهای اسلامی شهر و روستا بودند.

***

آمار مشارکت و ثبت نام زنان در انتخابات شوراهای شهر و روستا امسال هم قابل توجه نبود و در حدود ۷ درصد اعلام شد. بررسی‌های همشهری نشان می‌دهد در مجموع بیش از ۹۹ درصد صندوق‌های انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا که شمارش آن به تأیید مراجع ذیربط رسیده، بیش از ۵۹۹۰ زن انتخاب شده‌اند که بیش از ۵۷۰ نفر آن مربوط به اعضای شوراهای شهر(شهرهای بزرگ و کوچک) و مابقی مربوط به شوراهای روستاست که البته این عدد نسبت به دوره قبل افزایش حدود ۵۰درصدی را نشان می‌دهد.
این در حالی است که بررسی اعداد حضور زنان در کرسی‌های شورای شهر مراکز استان کاهش ۱۵ درصدی را نشان می‌دهد.

مورد استثنایی بوکان
انتخابات اخیر شوراهای شهر و روستا در کنار همه اعداد عجیب و متفاوت از حضور زنان، اتفاقات جالبی هم داشت. در انتخابات شورای شهر این دوره بوکان ۳ زن توانستند در یک رکوردشکنی وارد شورای این شهر شوند. از بین ۷ نماینده‌ شورای شهر بوکان، ژیلا عبدی رأی اول بود. جایگاه نفر ششم و هفتم هم به‌ترتیب به ۲ زن دیگر به نام‌های گلاویژ حسنی و پخشان سلیمی رسید. از بین اعضای علی‌البدل هم یک زن دیگر توانست به شورای شهر این دوره راه پیدا کند.

زنان منتخب شورای شهر بوکان
از این اتفاقات کم نیست، اما در همه دوره‌های فعالیت شوراهای شهر و روستا، سهم زنان نه‌تنها از کرسی‌های شورای شهر و روستا که از مشارکت در نامزدی این انتخابات هم پایین‌تر بوده است. عوامل فرهنگی و اجتماعی، مهم‌ترین چالش زنان در ورود به عرصه‌های مدیریت شهری محسوب می‌شود. با وجود این، مورد بوکان یا شهرداری زنان در شهرهای کوچک می‌تواند الگویی برای شکستن این تابو باشد.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44422

سهم زنان از صندلی های شورا/ 3 زن در بوکان رکورد زدند

اقتصاد نیوز : بررسی‌های همشهری نشان می‌دهد حضور زنان در کرسی‌های شوراهای شهر 31مرکز استان کاهش 15درصدی داشته است؛ درحالی‌که این آمار در مجموع شوراهای اسلامی شهر و روستا 50درصد افزایش را نشان می‌دهدسهم زنان از صندلی های شورا/ 3 زن در بوکان رکورد زدند
سهم زنان از صندلی های شورا/ 3 زن در بوکان رکورد زدند
به گزارش اقتصادنیوز به نقل از روزنامه همشهری، بررسی فهرست منتشر شده شوراهای شهر 31مرکز استان نشان می‌دهد زنان سهم بسیار اندکی از کرسی‌های مدیریت شهری را به‌خود اختصاص داده‌اند. در مجموع از 405کرسی شورای شهر در مراکز استان‌ها، فقط 35کرسی سهم زنان شده است درحالی‌که این آمار در دوره قبل 41 و در دوره چهارم 63 مورد بود.

رتبه اول بوشهر
بعد از تهران با 4 عضو شورای شهر زن بوشهر با سهم 33/33درصدی زنان از کرسی‌های شهر در رتبه اول مشارکت زنان و بعد از آن به‌ترتیب یزد، زاهدان، قزوین و بیرجند قرار دارند. شورای شهر بوشهر 9منتخب دارد که از این تعداد 3نفر زن هستند درحالی‌که این عدد در دوره گذشته 2مورد بود و این نشان می‌دهد بوشهر علاوه بر داشتن بیشترین سهم زنان در کرسی‌های شورای شهر، با افزایش اقبال به زنان هم روبه‌رو بوده. در یزد و زاهدان هم 3کرسی از 11کرسی شورای شهر، سهم زنان شده و در قزوین و بیرجند این سهم 2 از 9کرسی است.

10 مرکز استان بدون منتخب زن
همچنین از 31مرکز استان، 10شهر منتخب زن در شورای ششم ندارند درحالی‌که این عدد در دوره پنجم شوراهای شهر و روستا 9مورد بود. بعد از ایلام، سمنان، سنندج، کرمان، کرمانشاه، یاسوج، رشت، خرم‌آباد، ساری و همدان که نامی از زنان در فهرست شوراهایشان دیده نمی‌شود، کمترین مشارکت سهم کلانشهر مشهد است. مشهد 15کرسی در شورای شهر دارد که در دوره پنجم 2کرسی از این تعداد سهم زنان بود و این بار فقط یک جایگاه به زنان رسیده است که 66/6درصد از کل کرسی‌های شوراست.

مشارکت پایین زنان در انتخابات
حضور کمرنگ زنان اما فقط محدود به کرسی‌های شوراهای شهر نیست و به حضور کم‌ این قشر درنامزدی انتخابات هم برمی‌گردد. در دوره پنجم شوراهای شهر و روستا بیش از 269هزار مرد در انتخابات شورای اسلامی ثبت‌نام کردند که حدود 7/93درصد کل ثبت‌نام‌کنندگان بود، اما زنان فقط 3/6درصد این آمار را به‌خود اختصاص دادند یعنی فقط 18هزار زن برای حضور در انتخابات شوراهای شهر ثبت‌نام کردند. در مجموع در دوره پنجم 3هزار نفر از بانوان عضو اصلی و بقیه عضو علی‌البدل شوراهای اسلامی شهر و روستا بودند.

***
آمار مشارکت و ثبت نام زنان در انتخابات شوراهای شهر و روستا امسال هم قابل توجه نبود و در حدود 7درصد اعلام شد. بررسی‌های همشهری نشان می‌دهد در مجموع بیش از 99درصد صندوق‌های انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا که شمارش آن به تأیید مراجع ذیربط رسیده، بیش از 5990زن انتخاب شده‌اند که بیش از 570نفر آن مربوط به اعضای شوراهای شهر(شهرهای بزرگ و کوچک) و مابقی مربوط به شوراهای روستاست که البته این عدد نسبت به دوره قبل افزایش حدود 50درصدی را نشان می‌دهد.
این در حالی است که بررسی اعداد حضور زنان در کرسی‌های شورای شهر مراکز استان کاهش 15درصدی را نشان می‌دهد.

مورد استثنایی بوکان
انتخابات اخیر شوراهای شهر و روستا در کنار همه اعداد عجیب و متفاوت از حضور زنان، اتفاقات جالبی هم داشت. در انتخابات شورای شهر این دوره بوکان 3زن توانستند در یک رکوردشکنی وارد شورای این شهر شوند. از بین 7نماینده‌ شورای شهر بوکان، ژیلا عبدی رأی اول بود. جایگاه نفر ششم و هفتم هم به‌ترتیب به 2زن دیگر به نام‌های گلاویژ حسنی و پخشان سلیمی رسید. از بین اعضای علی‌البدل هم یک زن دیگر توانست به شورای شهر این دوره راه پیدا کند.

***
از این اتفاقات کم نیست، اما در همه دوره‌های فعالیت شوراهای شهر و روستا، سهم زنان نه‌تنها از کرسی‌های شورای شهر و روستا که از مشارکت در نامزدی این انتخابات هم پایین‌تر بوده است. عوامل فرهنگی و اجتماعی، مهم‌ترین چالش زنان در ورود به عرصه‌های مدیریت شهری محسوب می‌شود. با وجود این، مورد بوکان یا شهرداری زنان در شهرهای کوچک می‌تواند الگویی برای شکستن این تابو باشد.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44420

وجود ۴ میلیون خانواده زن‌سرپرست در کشور/وام کم‌بهره ۵۰ میلیونی برای زنان سرپرست خانوار

معاون اجتماعی سازمان بهزیستی کشور گفت: ۲۴۵ هزار زن سرپرست خانوار تحت پوشش این سازمان قرار دارند و برنامه‌های حمایتی متعددی از مستمری و وام اشتغال تا پرداخت شهریه فرزندان آنها برای آنها اجرا می‌شود.زنان سرپرست خانوار کیستند - معرفی و کمک به زنان سرپرست خانواده | به مهربانی
به نقل از ایرنا، حبیب‌الله مسعودی فرید معاون اجتماعی سازمان بهزیستی کشور گفت: ۲۴۵ هزار زن سرپرست خانوار تحت پوشش این سازمان قرار دارند و برنامه‌های حمایتی متعددی از مستمری و وام اشتغال تا پرداخت شهریه فرزندان آنها برای آنها اجرا می‌شود.

مسعودی فرید افزود: امسال مستمری زنان سرپرست خانوار تحت پوشش بهزیستی و کمیته امداد افزایش پیدا کرده و به‌ طور مثال مستمری یک خانواده زن‌سرپرست تک‌نفره به ۳۵۰ هزار تومان و مستمری یک خانواده زن‌سرپرست پنج‌نفره به یک میلیون و ۱۰۰ هزار تومان در ماه رسیده است.

وی ادامه داد: در موضوع تحصیلات دانشگاهی نیز حمایت‌های خوبی از خانواده‌های زن‌ سرپرست انجام می‌گیرد و شهریه دانشگاه آزاد و دولتی فرزندان این خانواده‌ها تحت حمایت بهزیستی است و این سازمان شهریه‌ها را پرداخت می‌کند.
وام کم‌بهره برای زنان سرپرست خانوار تحت پوشش

معاون اجتماعی سازمان بهزیستی کشور گفت: در بحث اشتغال نیز طرح‌های متعددی در قالب وام‌های کم‌بهره و کمک‌های بلاعوض صورت می‌گیرد. وام‌های کم‌بهره به مبلغ ۵۰ میلیون تومان با کارمزد ۴ درصد به خانواده‌های زن‌سرپرست تحت پوشش بهزیستی اعطا می‌شود.

مسعودی فرید در پاسخ به سوالی درباره پشت‌نوبتی‌های زنان سرپرست خانوار برای دریافت مستمری توضیح داد: اکنون ۵۰ هزار نفر از زنان سرپرست خانوار در نوبت دریافت مستمری بهزیستی هستند. ما چند بار آمار پشت‌نوبتی‌های زنان سرپرست خانوار را صفر کردیم اما به خاطر شرایط اقتصادی باز هم پشت‌نوبتی داریم.

وی گفت: آمار پشت‌نوبتی‌ها نسبت به سال‌های گذشته افزایش نیافته بلکه پشت‌نوبتی‌ها گروه‌های جدید هستند. ۲ سال قبل همه پشت‌نوبتی‌ها با اعتبارات مصوب تحت پوشش قرار گرفتند اما همواره خانواده‌های جدید به خانوارهای زن‌سرپرست افزوده می‌شوند.
وجود ۴ میلیون خانواده زن‌سرپرست در کشور

معاون اجتماعی سازمان بهزیستی کشور اظهار داشت: طبق آخرین آمار اعلام‌شده، نزدیک ۴ میلیون خانواده زن‌سرپرست در کشور وجود دارد. هر سال عده‌ای از مردان جان خود را از دست می‌دهند و همسران آنها سرپرست خانواده می‌شوند.

وی خاطرنشان کرد: اگر مرد شغلی داشته باشد، خانواده حقوق مستمری او را می‌گیرد اما اگر بیکار بوده یا درآمد پایین داشته است، آنگاه به عنوان خانواده‌ نیازمند شناسایی می‌شوند و طبق چهارچوب‌های بهزیستی و کمیته‌ امداد تحت پوشش قرار گرفته و مستمری آنها برقرار می‌شود.

بنا بر این گزارش، طبق آخرین آماری که در سال ۹۵ به طور مستند منتشر شد، ۳ میلیون و ۱۰۰ هزار زن سرپرست خانوار در کشور وجود دارند که با افزایش میزان تحت پوشش، تعداد آنان به ۲۴۵ هزار نفر افزایش یافت. سرپرستی خانواده به دلیل تصادفات و ازکارافتادگی یا مرگ همسر به زنان منتقل می شود. اینگونه مسائل فشار اقتصادی زیادی به مددجویان تحمیل می‌کند.



source https://zanan.bashariyat.org/?p=44417